Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
Other Matches
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
beleaguered
در محاصره یکان محاصره شده
sign off
پایان دادن به
wind up
پایان دادن
to work it
<idiom>
چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
attacks
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
attacked
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
blockages
محاصره محاصره کردن
blockage
محاصره محاصره کردن
folds
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
overscan
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
blockaded
محاصره
block age
محاصره
siege
محاصره
besiegement
محاصره
blockade
محاصره
encompassment
محاصره
blockading
محاصره
sieges
محاصره
blockades
محاصره
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
encompasses
محاصره کردن
encircle
محاصره کردن
blockage
محاصره دریایی
enclave
تحت محاصره
encircling
محاصره کردن
encircled
محاصره کردن
blockages
محاصره دریایی
blockade
محاصره دریائیsortie
ambient
محاصره شده
encompassed
محاصره کردن
encompass
محاصره کردن
encompassing
محاصره کردن
besiege
محاصره کردن
besieged
محاصره کردن
sieges
محاصره کردن
siege
محاصره کردن
0To break thru a blockade ( siege ) .
محاصره را شکستن
sieges
محاصره حصار
Naval blockade .
محاصره دریایی
state of siege
حالت محاصره
to lay siege to
محاصره کردن
siege
محاصره حصار
besieging
محاصره کردن
besieges
محاصره کردن
enclaves
تحت محاصره
enveloping
محاصره کردن
battering train
توپخانه محاصره
blockades
محاصره اقتصادی
blockaded
محاصره اقتصادی
blockaded
محاصره کردن
blockade
محاصره اقتصادی
envelops
محاصره کردن
blockade
محاصره کردن
beseige
محاصره کردن
beleaguer
محاصره کردن
encircles
محاصره کردن
paper blockade
محاصره کاغذی
beleaguered
محاصره شده
blockaded
محاصره دریائیsortie
blockades
محاصره کردن
blockading
محاصره دریائیsortie
girt
محاصره کردن
Economic enciclement ( blockade , embargo ) .
محاصره اقتصادی
pockets
محاصره شدن
pocket
محاصره شدن
blockading
محاصره اقتصادی
leaguer
محاصره کردن
blockading
محاصره کردن
envelop
محاصره کردن
enveloped
محاصره کردن
paper blockade
محاصره بی حاصل
blockades
محاصره دریائیsortie
To rais ( lift, remove ) an embargo.
رفع محاصره کردن
leaguer
محاصره عضو اتحادیه
To lay siege to a city .
شهری را محاصره کردن
belt
بستن محاصره ردن
belts
بستن محاصره ردن
belted
بستن محاصره ردن
surrounds
محاصره کردن احاطه شدن
surround
محاصره کردن احاطه شدن
surrounded
محاصره کردن احاطه شدن
gird
احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
sortie
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
environ
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
contravallation
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
We cloced in on the enemy .
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
point
پایان
conclusions
پایان
unbound
بی پایان
endings
پایان
initiator terminator
پایان ده
issue
[outcome]
پایان
to sit out
تا پایان
conclusion
پایان
abysses
بی پایان
abyss
بی پایان
finish
پایان
finish line
خط پایان
finishes
پایان
periods
پایان
end line
خط پایان
period
پایان
end all
پایان
limit
پایان
windup
پایان
ending
پایان
decapoda
ده پایان
out
<adv.>
پایان
fruition
پایان
perpetuity
بی پایان
sempiternity
بی پایان
end
پایان
ends
پایان
hexapod
شش پایان
illimitable
بی پایان
abysm
بی پایان
termination
پایان
illmitable
بی پایان
eternity
بی پایان
eternality
بی پایان
finality
پایان
eternity
بی پایان
eternities
بی پایان
bourne
پایان
ended
پایان
aeon
بی پایان
foreverness
بی پایان
forever
بی پایان
infinite time
بی پایان
immortality
بی پایان
closer
پایان
incessant
پی در پی بی پایان
never ending
بی پایان
unfinished
بی پایان
close
پایان
closes
پایان
interminate
بی پایان
closest
پایان
endless
بی پایان
never-ending
بی پایان
finallist
پایان رس
unending
بی پایان
inconclusive
بی پایان
finis
پایان
cessation
پایان
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
Over and out!
پایان اعلان !
irredeemable
پایان ناپذیر
It's over.
به پایان رسید.
conclusion
پایان یک چیز
teleologist
پایان شناس
sequel
نتیجه پایان
sequels
نتیجه پایان
to come to a end
به پایان رسیدن
end
پایان یک دور
inexhaustibility
پایان نا پذیری
past
پایان یافته
godspeed
پایان انجام
atrocious
با شرارت بی پایان
terminable
پایان یافتنی
thesis
پایان نامه
ends
پایان یک دور
Over and out!
پایان خبر !
terminuse ad quem
نقطه پایان
ended
پایان یک دور
unceasing
پایان ناپذیر
over-
پایان یافتن
over
پایان یافتن
buzzer
زنگ پایان
buzzers
زنگ پایان
endnote
پایان مدرک
termination date
تاریخ پایان
theses
پایان نامه
to turn out
به پایان رسیدن
tape
نوار خط پایان
taped
نوار خط پایان
tapes
نوار خط پایان
endless
بدون پایان
eof
پایان فایل
eob
پایان یک بلوک
subjunction
افزایش در پایان
eoj
پایان کارob
termination
پایان دهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com