Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 89 (7 milliseconds)
English	Persian
pocket	محاصره شدن
pockets	محاصره شدن
Search result with all words
gird	احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
envelop	محاصره کردن
enveloped	محاصره کردن
enveloping	محاصره کردن
envelops	محاصره کردن
breakaway	شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
enclave	تحت محاصره
enclaves	تحت محاصره
blockage	محاصره دریایی
blockage	محاصره محاصره کردن
blockages	محاصره دریایی
blockages	محاصره محاصره کردن
encircle	محاصره کردن
encircled	محاصره کردن
encircles	محاصره کردن
encircling	محاصره کردن
encompass	محاصره کردن
encompassed	محاصره کردن
encompasses	محاصره کردن
encompassing	محاصره کردن
surround	محاصره کردن احاطه شدن
surround	احاطه کردن محاصره کردن
surrounded	محاصره کردن احاطه شدن
surrounded	احاطه کردن محاصره کردن
surrounds	محاصره کردن احاطه شدن
surrounds	احاطه کردن محاصره کردن
besiege	محاصره کردن
besieged	محاصره کردن
besieges	محاصره کردن
besieging	محاصره کردن
contain	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
belt	بستن محاصره ردن
belted	بستن محاصره ردن
belts	بستن محاصره ردن
sortie	حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties	حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
blockade	محاصره
blockade	محاصره کردن
blockade	محاصره اقتصادی
blockade	محاصره دریائیsortie
blockaded	محاصره
blockaded	محاصره کردن
blockaded	محاصره اقتصادی
blockaded	محاصره دریائیsortie
blockades	محاصره
blockades	محاصره کردن
blockades	محاصره اقتصادی
blockades	محاصره دریائیsortie
blockading	محاصره
blockading	محاصره کردن
blockading	محاصره اقتصادی
blockading	محاصره دریائیsortie
ambient	محاصره شده
beleaguered	محاصره شده
beleaguered	در محاصره یکان محاصره شده
siege	محاصره
siege	محاصره کردن
siege	محاصره حصار
sieges	محاصره
sieges	محاصره کردن
sieges	محاصره حصار
battering train	توپخانه محاصره
beleaguer	محاصره کردن
beseige	محاصره کردن
besiegement	محاصره
block age	محاصره
contravallation	استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
encompassment	محاصره
environ	دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
girt	محاصره کردن
leaguer	محاصره کردن
leaguer	محاصره عضو اتحادیه
leg theory	روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
paper blockade	محاصره کاغذی
paper blockade	محاصره بی حاصل
seal off	محاصره کردن ممنوع الورود کردن
state of siege	حالت محاصره
to lay siege to	محاصره کردن
Naval blockade .	محاصره دریایی
Economic enciclement ( blockade , embargo ) .	محاصره اقتصادی
0To break thru a blockade ( siege ) .	محاصره را شکستن
To rais ( lift, remove ) an embargo.	رفع محاصره کردن
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
We cloced in on the enemy .	حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
lift a blockade	محاصره را پایان دادن
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com