Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
shelter
محافظت حمایت
sheltered
محافظت حمایت
sheltering
محافظت حمایت
shelters
محافظت حمایت
Other Matches
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
protection
محافظت
conservation
محافظت
preservation
محافظت
cared
محافظت
care
محافظت
cares
محافظت
shield
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
normal maintenance
محافظت عادی
preserve wood
محافظت چوب
protect
محافظت کردن
shelter
محافظت کردن
guards
محافظت کردن
guarding
محافظت کردن
thermal protection
محافظت حرارتی
copy protection
محافظت از کپی
guard
محافظت کردن
stickability
قابلیت محافظت
preservation
محافظت جلوگیری
shelters
محافظت کردن
sheltering
محافظت کردن
protecting
محافظت کردن
sheltered
محافظت کردن
protects
محافظت کردن
protected storage
انباره محافظت شده
protected storage
حافظه محافظت شده
security
محافظت شده یا رمزدار
reserved words
کلمههای محافظت شده
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
cares
محافظت کردن مراقبت
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
cared
محافظت کردن مراقبت
care
محافظت کردن مراقبت
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
egis
حمایت
vindication
حمایت
protection
حمایت
belay
حمایت
advocation
حمایت
auspices
حمایت
abetment
حمایت
patronage
حمایت
sponsorship
حمایت
in suppotrtof
به حمایت
aiding
حمایت
support
حمایت
aid
حمایت
aided
حمایت
lee
حمایت
protectorship
حمایت
protective
زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
partisanship
هواخواهی حمایت
to defend
[from]
حمایت کردن
[از]
to take under one's wing
حمایت کردن
vindicable
حمایت کردنی
vindicating
حمایت کردن از
maintrain
حمایت کردن از
maintenance of membership
حمایت از عضویت
emotional support
حمایت عاطفی
dynamic balay
حمایت متحرک
covering a man
حمایت فوروارد
overprotection
حمایت مفرط
price support
حمایت قیمتی
belayer
حمایت کننده
price support
حمایت قیمت
self support
حمایت از خود
propugn
حمایت کردن از
vindicative
حمایت امیز
vindicates
حمایت کردن از
vindicated
حمایت کردن از
defending
حمایت کردن
defended
حمایت کردن
defend
حمایت کردن
aid
حمایت کردن
protecting
حمایت کردن
aiding
حمایت کردن
protect
حمایت کردن
protects
حمایت کردن
support
حمایت کردن
maintenance
حمایت خرجی
protection
حراست حمایت
sustain
حمایت کردن از
sustained
حمایت کردن از
defends
حمایت کردن
upholds
حمایت کردن از
uphold
حمایت کردن از
aided
حمایت کردن
to agitate
[for]
حمایت کردن
vindicate
حمایت کردن از
sustains
حمایت کردن از
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
assist
پیوستن به حمایت کردن از
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
protege
حمایت شده شاگرد
vindicatory
مربوط به دفاع و حمایت
consumerism
حمایت از مصرف کننده
stand one's ground
<idiom>
حمایت از جایگاه شخص
assists
پیوستن به حمایت کردن از
assisting
پیوستن به حمایت کردن از
assisted
پیوستن به حمایت کردن از
espoused
شوهردادن حمایت کردن از
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
espouses
شوهردادن حمایت کردن از
bring up
صعود با حمایت از بالا
espouse
شوهردادن حمایت کردن از
belay on
علامت با طناب در حمایت
stead
گذاشتن حمایت کردن
auspice
سایه حمایت توجهات
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
espousing
شوهردادن حمایت کردن از
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
Thank you for your support
با تشکر برای حمایت شما.
protectionism
سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintain
حمایت کردن از مدعی بودن
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
supportable
حمایت کردنی تاب اوردنی
maintains
حمایت کردن از مدعی بودن
consumer organization
سازمان حمایت از مصرف کنندگان
maintained
حمایت کردن از مدعی بودن
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
price support system
نظام قیمتهای حمایت شده
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
to stand by a person
از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
stick one's neck out
<idiom>
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
in law
کسی که تحت حمایت قانون است
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law
کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard bit
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
safety nets
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety net
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suporting cells
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
keep
اداره کردن محافظت کردن
keeps
اداره کردن محافظت کردن
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
stick up for
<idiom>
کمک کردن ،حمایت کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com