Dictiornary-Farsi | محافظت عادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
normal maintenance	محافظت عادی


Search result with all words

circuit	وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits	وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
Other Matches

routinize	عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia	ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
care	محافظت
cared	محافظت
protection	محافظت
preservation	محافظت
conservation	محافظت
cares	محافظت
shelters	محافظت حمایت
shield	محافظت کردن
sheltered	محافظت کردن
shields	محافظت کردن
sheltering	محافظت حمایت
sheltering	محافظت کردن
shelters	محافظت کردن
sheltered	محافظت حمایت
stickability	قابلیت محافظت
protecting	محافظت کردن
protect	محافظت کردن
thermal protection	محافظت حرارتی
guards	محافظت کردن
shelter	محافظت حمایت
guarding	محافظت کردن
preserve wood	محافظت چوب
shelter	محافظت کردن
guard	محافظت کردن
copy protection	محافظت از کپی
preservation	محافظت جلوگیری
protects	محافظت کردن
security	محافظت شده یا رمزدار
cared	محافظت کردن مراقبت
cares	محافظت کردن مراقبت
The Physics of Radiation Protection	فیزیک محافظت از پرتو
care	محافظت کردن مراقبت
Health physics	فیزیک محافظت از پرتو
right of self preservation	حق محافظت از سرحدات خود
to screen [from]	[با پرده] محافظت کردن [از]
protected storage	حافظه محافظت شده
protected storage	انباره محافظت شده
reserved words	کلمههای محافظت شده
protected passed pawn	پیاده رونده محافظت شده
protective	زره حفافتی محافظت کننده
to screen one's eyes from the sun	از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
preserving	حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves	حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve	حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
parkas	نوعی کت برای محافظت از باد و باران
unprotected	که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
breaker	وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding	ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
breakers	وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cassette	پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable	داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables	داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassettes	پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
automatic reset circuit breaker	محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
blockhouse	ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
coverings	مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
write protect	شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
cover	مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers	مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
goggles	عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
cassette	چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassettes	چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
dou	[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
optical	شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
fused	وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse	وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
run of the mill	عادی
routine	عادی
ordinary	عادی
habitual	عادی
routinely	عادی
run-of-the-mill	عادی
uncritical	عادی
uncritically	عادی
groovy	عادی
routines	عادی
customary	عادی
unexceptional	عادی
naked	عادی
common	عادی
regulars	عادی
regular	عادی
commoners	عادی
commonest	عادی
gen	عادی
wonted	عادی
normal	عادی
private	عادی
privates	عادی
deed under private	سند عادی
general creditor	طلبکار عادی
habitual way of doing anything	راه عادی
average revenue	قیمت عادی
common stock	سهام عادی
habitualness	عادی بودن
common block	قرقره عادی
eupnoea	تنفس عادی
common stocks	سهام عادی
consuetudinary	عادی معمول
deed under private seal	سند عادی
common whipping	بست عادی
abnormous	غیر عادی
private document	سند عادی
common foul	خطای عادی
ordinary shares	سهام عادی
average conditions	شرایط عادی
deed under private signature	سند عادی
the inevitable	چیزهای عادی
the common run of men	مردمان عادی
supernormal	فوق عادی
routine message	پیام عادی
regular price	قیمت عادی
procedure message	پیام عادی
private decument	عقد عادی
private decument	سند عادی
overage	سن عادی را گذرانده
unwashed	جزومردم عادی
nutcase	غیر عادی
nutcases	غیر عادی
supranormal <adj.>	فوق عادی
typical <adj.>	بافت عادی
off the beaten track <idiom>	غیر عادی
abnormally	غیر عادی
ornery	عادی معمولی
ornary	عادی معمولی
normal form	صورت عادی
normal exit	درروی عادی
nonsingular matrix	ماتریس عادی
nominal price	قیمت عادی
matter of course	چیز عادی
matten of course	جیز عادی
macro	بطورغیر عادی
in the course of nature	بطریق عادی
normal good	کالای عادی
normal price	قیمت عادی
normal profit	سود عادی
ordinary shareholder	سهامدار عادی
ordinary share	سهام عادی
ordinary passport	پاسپورت عادی
ordinary income	درامد عادی
onery	عادی معمولی
one's self	در حال عادی
normal voltage	ولتاژ عادی
normal termination	پایان عادی
normal range	محدوده عادی
in the a way	بطریق عادی
eccentric	غیر عادی
subnormal	مادون عادی
routine	کار عادی
norms	روش عادی
norm	روش عادی
routine	طریقه عادی
normality	حالت عادی
abnormal	غیر عادی
routinely	امر عادی
uncommon	غیر عادی
addicts	عادی کردن
addict	عادی کردن
routinely	کار عادی
routine	امر عادی
workaday	معمولی عادی
rucks	مردم عادی
queer	غیر عادی
queerer	غیر عادی
queerest	غیر عادی
normality	عادی بودن
normal	عادی معمولی
customarily	بطور عادی
normally	بطور عادی
inevitability	امر عادی
unwonted	غیر عادی
usual	عادی مرسوم
oneself	در حال عادی
commons	مردم عادی
ruck	مردم عادی
normalization	عادی شدن
routinely	طریقه عادی
natural	دیوانه عادی
routines	طریقه عادی
naturals	دیوانه عادی
preternatural	غیر عادی
wear and tear	فرسودگی عادی
routines	کار عادی
anomalous	غیر عادی
eccentrics	غیر عادی
uncommonly	غیر عادی
commonly	بطور عادی
rife	فراوان عادی
routines	امر عادی
catch one's breath <idiom>	نفسهای عادی کشیدن
abnormal end	خاتمه غیر عادی
averaged	درجه عادی میانگین
school of hard knocks <idiom>	تجربه عادی از زندگی
anomalous effect	اثر غیر عادی
averages	درجه عادی میانگین
one for the books <idiom>	چیز غیر عادی
stocked	عادی ازلحاظ مدل