Dictiornary-Farsi | محافظه کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (12 milliseconds)

English	Persian
conservatism	محافظه کاری
conservativeness	محافظه کاری
hunkerism	محافظه کاری
toryism	محافظه کاری


Search result with all words

conservatism	سیاست محافظه کاری
conservatively	از روی محافظه کاری
guardedly	از روی محافظه کاری
Other Matches

conservatives	محافظه کارانه
conservative	محافظه کار
Tory	محافظه کار
Tories	محافظه کار
stick-in-the-muds	محافظه کار
stick-in-the-mud	محافظه کار
stick in the mud	محافظه کار
old line	محافظه کار
conservatism	محافظه گرائی
stuffy	محافظه کار
unprogressive	محافظه کار
conservatives	محافظه کار
standpat	محافظه کار
low key <adj.>	محافظه کارانه
conservative	محافظه کارانه
Conservative Party	حزب محافظه کار
protect a lead	بازی محافظه کارانه
old guard	محافظه کار سیاسی
ultraconservative	بیش از حد محافظه کار
sit on a lead	بازی محافظه کارانه
conservative estimate	براورد محافظه کارانه
low key posture	رویه محافظه کارانه
sit on the ball	بازی محافظه کارانه
Tories	وابسته به حزب محافظه کار
Tories	عضو حزب محافظه کارانگلیس
Tory	عضو حزب محافظه کارانگلیس
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
exoskeleton	پوشش محافظه خارجی حیوان
nervous nellie	ادم محافظه کار و بی خاصیت
Tory	وابسته به حزب محافظه کار
toryism	اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
lowboy	عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
coaxing	کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax	کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed	کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable	کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes	کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
conservatism	عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
under employment	کم کاری
flower piece	گل کاری
curry powders	کاری
curry	کاری
curries	کاری
curry powder	کاری
slobbery	تف کاری
malfunctions	کژ کاری
effective	کاری
malfunctioned	کژ کاری
impotence	کاری
feckful	کاری
inaction	بی کاری
parget	گچ کاری
malfunction	کژ کاری
impotency	کاری
plastering	گچ کاری
hypofunction	کم کاری
plasterwork	گچ کاری
electroplating	اب کاری
intent on doing anything	کاری
currie	کاری
active	کاری
pomiculture	میوه کاری
punching	منگنه کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tinwork	قلع کاری
the needful	اصل کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
turnery	منبت کاری
specialization	ویژه کاری
workstation	ایستگاه کاری
turnery	تراش کاری
ultraism	افراط کاری
trephination	مته کاری
trephine	مته کاری
wood carving	منبت کاری
treacherousness	خیانت کاری
tongue lash	فحش کاری
work area	ناحیه کاری
workstations	ایستگاه کاری
insulation	عایق کاری
tessellation	موزاییک کاری
frustrate	بدل کاری
illuminations	تذهیب کاری
illumination	تذهیب کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
afforestation	جنگل کاری
stalactite work	مقرنس کاری
latticework	شبکه کاری
metallurgy	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruding	چکش کاری
metalwork	فلز کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
burnishing	پرداخت کاری
burnishing	صیقل کاری
pique	منبت کاری
extruded	چکش کاری
workbench	محیط کاری
purview of an occupation	حدود کاری
energetic	جدی کاری
steelwork	فولاد کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
probationership	ازمایش کاری
surgical operation	دست کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
workbenches	محیط کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
scabbing	تیشه کاری
stannary	قلع کاری
sinfulness	خطا کاری
roughening by picking	تیشه کاری
rice field	برنج کاری
reservedness	احتیاط کاری
extrudes	چکش کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
argentation	نقره کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
blindage	صیقل کاری
flagitiousness	تبه کاری
boo boo	اشتباه کاری
finishing touches	دست کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
galvanization	رویینه کاری
anaplasty	پیوند کاری
hours of business	ساعتهای کاری
hole punching	منگنه کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
misconduct	خلاف کاری
graving	کنده کاری
acrography	گچ کاری برجسته
calk	بتونه کاری
active cell	خانه کاری
glyptics	کنده کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
drilling work	مته کاری
compulsiveness	مکرر کاری
contouring operation	فرم کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
discreetnss	احتیاط کاری
dry farm	دیم کاری
chromium plating	اب کرم کاری
fal lal	ریزه کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
fairing	صیقل کاری
factorage	حق العمل کاری
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
discreetness	احتیاط کاری
joinery	نازک کاری
forming	فرم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
molding operation	فرم کاری
misprision	خلاف کاری
meshwork	شبکه کاری
brickwork	سفت کاری
negativism	منفی کاری