Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
drawer
محال علیه برات برات کش
drawers
محال علیه برات برات کش
Search result with all words
presentment
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
retour sans protet
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Other Matches
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
assignee
محال علیه
drawee
محال علیه
third person of a transfer
محال علیه
cheque
برات
bill of exchange
برات
bill
برات
cheques
برات
bill of exgchange
برات
bill of e.
برات
bill exchange
برات
honours
برات
honouring
برات
honour
برات
honors
برات
honoring
برات
honored
برات
honoured
برات
bills
برات
drafted
برات
drawers
برات کش
draft
برات
drawer
برات کش
drafts
برات
drawers
برات گیر
drawer
برات گیر
bankbill
برات بانک
holders
دارنده برات
bank bill
برات بانک
holder
دارنده برات
draws
برات کشیدن
draw
برات کشیدن
drawers
برات دهنده
drawer
برات دهنده
agiotage
دلالی برات
bank draft
برات بانکی
drawers
کشنده برات یا چک
accommodation bill
برات دوستانه
accommodation acceptance
برات دوستانه
drawer
کشنده برات یا چک
bill broker
دلال برات
bill exchange
برات بازرگانی
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
برات مبادلهای
foreign bill
برات خارجی
honor
پذیرفتن برات
indorsee
برات گیر
make a draft for
برات کردن
on sight bill of exchange
برات عندالمطالبه
re draft
برات رجوعی
re draft
برات رجوعی
re exchange
برات رجوعی
short bill
برات کم مدت
sight bill
برات دیداری
sight draft
برات به رویت
sight draft
برات دیداری
trade acceptance
برات قبولی
usance bill
برات به وعده
exequatur
برات قونسول
enfacement
رونویسی برات
bill pay able at sight
برات دیداری
bill pay able at sight
برات رویت
foreign bill
برات ارزی
cambist
دلال برات
clean bill
برات ساده
retired draft
لاشه برات
currency of a bill
مدت برات
dishoner
نکول برات
draft at sight
برات به رویت
draft at sight
برات دیداری
drawee
برات گیر
drawer of a bill of exchange
برات دهنده
drawn on
برات کشیدن
due bill
برات پرداختنی
papers
سفته برات
kites
برات دوستانه
drafted
حواله برات
draft
برات کشی
kite
برات صوری
kite
برات دوستانه
dishonors
نکول برات
dishonoured
نکول برات
dishonoring
نکول برات
papered
سفته برات
dishonored
نکول برات
drafts
حواله برات
kites
برات صوری
premium
صرف برات
draft
برات سفته
dishonour
نکول برات
dishonours
نکول برات
drafted
برات کشی
drafted
برات سفته
drafts
برات سفته
draft
حواله برات
premiums
صرف برات
drafts
برات کشی
paper
سفته برات
papering
سفته برات
dishonouring
نکول برات
days sight draft
برات دیداری 06 روزه
sight draft
برات یا حواله دیداری
overdue draft
برات سررسید گذشته
discount with
تنزیل کردن برات
draft at tenor
برات مدت دار
first of exchange
نسخه اصلی برات
discount
برات را نزول کردن
discounted
برات را نزول کردن
discounts
برات را نزول کردن
bill payable
برات قابل پرداخت
drawers
برات دهنده محیل
bill time draft
برات وسفته موجل
drawer
برات دهنده محیل
usance
برات وعده دار
on sight bill of exchange
برات برویت یا دیداری
discounting
برات را نزول کردن
time draft
برات مدت دار
blank endorsement
برات سفید مهر
bills payable
برات های پرداخت کردنی
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
I felt it it in my bones. I had a hunch.
بدلم برات شده بود
when will that bill fall due ?
سررسید پرداخت ان برات کی است
draw on
عهده کسی برات کشیدن
enface
در روی برات نوشتن یامهرزدن
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
short bills
سفته یا برات کوتاه مدت
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
billhead
کاغذی که شبیه برات چاپی است
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
Now I am going to tell you something.
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
overdraw
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
endorsee
کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
qualified indorsement
فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
per procurationem
به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
in personam
علیه شخص خاصی علیه انسان
absurdly
بطور محال
Granting the impossibility that . . .
بفرض محال که ...
impossible offence
جرم محال
reduction to absurdity
احاله به محال
apagoge
احاله به محال
reduction to absurdity
تعلیق به محال
reductio ad absurdum
تعلیق بامر محال
atemmpting the imposible
شروع به جرم محال
to wait one's leisure
منتظرفرصت محال بودن
reductive ad absurdum
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
weeping willow design
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
pros and cons
له و علیه
v
علیه
against
علیه
versus
علیه
con
بر علیه
conned
بر علیه
conning
بر علیه
cons
بر علیه
pro and con
له و علیه
pro and con
دلائل له و علیه
judgement debtor
محکوم علیه
denominator
مقسوم علیه
recognizor
محکوم علیه
lady ship
سرکار علیه
presentee
معروض علیه
losing party
محکوم علیه
wards
مولی علیه
object of protest
معترض علیه
ward
مولی علیه
victim of an offence
مجنی علیه
party against whom a protest is made
معترض علیه
peace be upon him
علیه السلام
person placed under guardianship
مولی علیه
denominators
مقسوم علیه
divisor
مقسوم علیه
pupils
مولی علیه
beneficiary of an endowment
موقوف علیه
divtsor
مقسوم علیه
out of court
محکوم علیه
respondent
مدعی علیه
beneficiary
موقوف علیه
respondents
مستانف علیه
pupil
مولی علیه
defendants
مدعی علیه
respondents
مدعی علیه
respondent
مستانف علیه
defendant
مدعی علیه
anti
مخالف علیه
beneficiaries
موقوف علیه
appellee
مستانف علیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com