Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English
Persian
drumhead court martial
محاکمه صحرایی
Other Matches
bleacher
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
try by martial law
به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
new trial
محاکمه جدید تجدید محاکمه
trial
محاکمه محاکمه کردن
trials
محاکمه محاکمه کردن
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
jurisdiction
محاکمه
trial at the bar
محاکمه
case
محاکمه
cases
محاکمه
hearings
محاکمه
hearing
محاکمه
legal procedure
محاکمه
court procedure
محاکمه
trials
محاکمه
trial
محاکمه
he was on his trial
او را محاکمه میکردند
justiciable
تحت محاکمه
sub judice
قبل از محاکمه
mistrial
محاکمه بی جهت
He was put on trial.
او محاکمه شد.
[حقوق]
trial attorney
وکیل محاکمه
to undergo a trial
محاکمه شدن
to go t. a trial
محاکمه شدن
summary trial
محاکمه اختصاری
day of the trial
روز محاکمه
re hearing
تجدید محاکمه
mistrial
محاکمه غلط
try
محاکمه کردن
tries
محاکمه کردن
jurisdiction
محاکمه کردن
retrial
محاکمه مجدد
retrials
محاکمه مجدد
to put somebody on trial
کسی را محاکمه کردن
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
be tried at bar
به طور علنی محاکمه شدن
campestral
صحرایی
outdoor
صحرایی
lynch
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
out guard
گشتی صحرایی
artillery
توپخانه صحرایی
gerbil
موش صحرایی
scabiosa
مامیثای صحرایی
ratton
موش صحرایی
outsentry
پاسدار صحرایی
gerbils
موش صحرایی
field wire
سیم صحرایی
field work
کار صحرایی
fieldartillery
توپخانه صحرایی
orienteering
مسابقهی دو صحرایی
gerbille
موش صحرایی
field exercise
خدمات صحرایی
pavilion
چادر صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
landrail
ابچلیک صحرایی
mentha piperita
نعناع صحرایی
field stockade
ذخایر صحرایی
call box
تلفن صحرایی
rat
موش صحرایی
call boxes
تلفن صحرایی
field hospital
بیمارستان صحرایی
field hospitals
بیمارستان صحرایی
fieldmice
موش صحرایی
fieldmouse
موش صحرایی
prison camp
زندان صحرایی
prison camps
زندان صحرایی
field shop
کارگاه صحرایی
good king
اسفناج صحرایی
field glass
دوربین صحرایی
latrine
توالت صحرایی
field exercise
تمرین صحرایی
pavilions
چادر صحرایی
abutilon
خطمی صحرایی
bindweed
نیلوفر صحرایی
caracal
گربه صحرایی
field atrillery
توپخانه صحرایی
corn mayweed
بابونه صحرایی
good henry
اسفناج صحرایی
corn parsley
جعفری صحرایی
vole
موش صحرایی
field army
ارتش صحرایی
fiedl fortifications
استحکامات صحرایی
english mercury
اسفناج صحرایی
field gun
توپ صحرایی
voles
موش صحرایی
field ration
جیره صحرایی
oat
جو صحرایی یولاف
can
مستراح صحرایی
field radio
بی سیم صحرایی
field archery
تیراندازی صحرایی
cans
مستراح صحرایی
field notes
یادداشتهای صحرایی
field glasses
عینک صحرایی
canning
مستراح صحرایی
field kitchen
اشپزخانه صحرایی
crab apples
سیب صحرایی
field laboratory
ازمایشگاه صحرایی
crab apple
سیب صحرایی
field maintenance
نگهداری صحرایی
fields
زمینه رزمی صحرایی
dodder
کتان صحرایی لرزیدن
dodders
کتان صحرایی لرزیدن
fieldpiece
تفنگ یا توپ صحرایی
field
زمینه رزمی صحرایی
tare
ویسیای صحرایی ماشک
convertible table
میز صحرایی تا شونده
fielded
زمینه رزمی صحرایی
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
field officer
افسر عملیات صحرایی
field arrow
تیرهای تیراندازی صحرایی
hudson seal
خز موش صحرایی امریکا
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field manual
ائین نامه صحرایی
coyote
گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes
گرگ صحرایی امریکای شمالی
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
lemming
موش صحرایی قطب شمال
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
field commands
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
hock
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field events
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
field event
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
ess
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
steeplechase
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
equestrian events
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechases
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
cross country
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
pioneer heliport
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
probate
محاکمه کردن استنطاق کردن
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
hares
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com