Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
retrial
محاکمه مجدد
retrials
محاکمه مجدد
Other Matches
try by martial law
به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
new trial
محاکمه جدید تجدید محاکمه
trials
محاکمه محاکمه کردن
trial
محاکمه محاکمه کردن
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
cases
محاکمه
hearing
محاکمه
trial at the bar
محاکمه
jurisdiction
محاکمه
trials
محاکمه
hearings
محاکمه
case
محاکمه
court procedure
محاکمه
legal procedure
محاکمه
trial
محاکمه
drumhead court martial
محاکمه صحرایی
he was on his trial
او را محاکمه میکردند
justiciable
تحت محاکمه
day of the trial
روز محاکمه
summary trial
محاکمه اختصاری
tries
محاکمه کردن
trial attorney
وکیل محاکمه
try
محاکمه کردن
sub judice
قبل از محاکمه
to go t. a trial
محاکمه شدن
re hearing
تجدید محاکمه
jurisdiction
محاکمه کردن
He was put on trial.
او محاکمه شد.
[حقوق]
mistrial
محاکمه غلط
to undergo a trial
محاکمه شدن
mistrial
محاکمه بی جهت
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
to put somebody on trial
کسی را محاکمه کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
be tried at bar
به طور علنی محاکمه شدن
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
lynch
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
furthering
مجدد
furthers
مجدد
renewed
مجدد
reflorescence
مجدد
furthered
مجدد
further
مجدد
seconds
مجدد
seconding
مجدد
seconded
مجدد
second
مجدد
furthermore
مجدد
further on
مجدد
reproduction
تولید مجدد
reproductions
تولید مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remand
بازداشت مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reissues
چاپ مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
replenishing
تدارک مجدد
reissued
چاپ مجدد
reissue
چاپ مجدد
reinforcement
وضع مجدد
remanding
بازداشت مجدد
remands
بازداشت مجدد
replenish
پرکردن مجدد
replenish
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
recreation
خلق مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
restatements
بیان مجدد
restatement
بیان مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
recreations
خلق مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
retaking
گرفتن مجدد
restart
شروع مجدد
resorption
مکیدن مجدد
reshipment
حمل مجدد
resale
حراج مجدد
resale
فروس مجدد
rerun
اجرای مجدد
republication
انتشار مجدد
reporduce
تولید مجدد
reoccur
فهور مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
resupply
اماد مجدد
resurvey
بررسی مجدد
retransmission
مخابره مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retake
گرفتن مجدد
re-runs
نمایش مجدد
re-running
نمایش مجدد
re-run
نمایش مجدد
re-ran
نمایش مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
comeback
دستیابی مجدد
reexport
صادرات مجدد
retread process
تعمیر مجدد
retransmission
ارسال مجدد
remotion
حرکت مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
recoupment
کسب مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
re claim
تقاضای مجدد
rededication
اهدا مجدد
rededication
تقدیم مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
reformat
فرمت مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
re attachment
توقیف مجدد
reload
پر کردن مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
rally
اجتماع مجدد
rallies
اجتماع مجدد
reloads
پر کردن مجدد
rallied
اجتماع مجدد
reloads
بارکردن مجدد
readjustment
سازگاری مجدد
readjustments
سازگاری مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
reloading
بارکردن مجدد
reload
بارکردن مجدد
recounts
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
recounted
شمارش مجدد
recount
شمارش مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
reloaded
بارکردن مجدد
reloading
پر کردن مجدد
retrial
ازمایش مجدد
retrials
ازمایش مجدد
revaluation
بهاگذاری مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
restoration
استقرار مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
revaluation
ارزیابی مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
re election
انتخاب مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com