English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
in disrepair محتاج تعمیر
Other Matches
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
He is in abject poverty . محتاج لقمه نان است [به نان شب محتاج است]
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
neediest محتاج
needy محتاج
needier محتاج
dependent مربوط محتاج
that is taken for granted محتاج بدلیل نیست
hand to mouth محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth محتاج گنجشک روزی
it goes without saying محتاج بذکر نیست
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
wanted فاقد بودن محتاج بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
mending تعمیر
renovation تعمیر
remaking تعمیر
repairing تعمیر
upkeep تعمیر
instauration تعمیر
face lifting تعمیر
repairs تعمیر
spot repair تعمیر در جا
maintenance تعمیر
serviced تعمیر
repair تعمیر
repaired تعمیر
service تعمیر
serviceability تعمیر پذیری
rehash تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
reparation تعمیر عوض
refitting تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
retread process تعمیر مجدد
service تعمیر کردن
field service تعمیر در محل
gunner's mate تعمیر کارتوپ
in bad repair نیازمند تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
base repair تعمیر اساسی
serviced تعمیر کردن
aircraft repair تعمیر هواپیما
over haul تعمیر اساسی
fixes تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
refashion تعمیر کردن
repair kit جعبه تعمیر
reconditioning تعمیر مجدد
repair time مدت تعمیر
emergency repair تعمیر اضطراری
servicemen تعمیر کار
patch up <idiom> تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
darn [conservate] تعمیر کردن
darner تعمیر کننده
repair تعمیر کردن
serviceman تعمیر کار
maintenance تعمیر و نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
to do up تعمیر رکدن
repaired تعمیر کردن
spot repair تعمیر در محل
serviceability قابلیت تعمیر
mend تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
under repair تحت تعمیر
under repairing دردست تعمیر
under repair در دست تعمیر
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
vamp وصله تعمیر کردن
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
pattern generator مولد تعمیر کار
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
docking report گزارش تعمیر ناو
dry docks محل تعمیر کشتی
dry dock محل تعمیر کشتی
docks حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
dock حوضچه تعمیر ناو
mean repair time زمان میانگین تعمیر
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
mending گردآوری شده برای تعمیر
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splicing تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
remodels عوض کردن تعمیر کردن
remodelled عوض کردن تعمیر کردن
remodeling عوض کردن تعمیر کردن
remodel عوض کردن تعمیر کردن
remodelling عوض کردن تعمیر کردن
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
remodeled عوض کردن تعمیر کردن
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com