English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
English Persian
to have an steem for محترم داشتن
to rold in steem محترم داشتن
to hold in respect محترم داشتن
to hold in reverence محترم داشتن
to regard with reverence محترم داشتن
Search result with all words
respect محترم داشتن بزرگداشت
respects محترم داشتن بزرگداشت
to hold in estimation محترم یاارجمند داشتن
to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ] کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Other Matches
worshipful محترم
reverent محترم
respectable محترم
honorable محترم
honourable محترم
venerable محترم
honor محترم شمردن
our esteemed patron حامی محترم ما
to be kindly regarded محترم بودن
sir شخص محترم
gentlemen شخص محترم
gentleman شخص محترم
creditable محترم و ابرومند
sacredly بطور مقدس یا محترم
signor شخص محترم مسیو
respects احترام محترم شمردن
respect احترام محترم شمردن
honour a contract قرارداد را محترم شمردن
worshipless غیر محترم ناشایسته
a highly esteemed scientist یک دانشمند بسیار محترم
dishonour a contract قرارداد را محترم نشمردن
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
prytaneum تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
esteem لایق دانستن محترم شمردم
Esteemed commissioner! مامور عالی رتبه محترم!
one of the most respected families یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
monogyny داشتن یک زن
wanted کم داشتن
intercommon داشتن
want کم داشتن
to have possession of داشتن
to have داشتن
to hold داشتن
to possess داشتن
redolence بو داشتن
to go hot تب داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
own داشتن
owned داشتن
to hold a meeting داشتن
owns داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to be feverish تب داشتن
lackvt کم داشتن
doubting شک داشتن
bear داشتن
owning داشتن
possessing داشتن
bears در بر داشتن
bears داشتن
having داشتن
relieve داشتن
bear در بر داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
doubts شک داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
have داشتن
to drive at توجه داشتن به
to have a bee in ones bonnet کک درتنبان داشتن
to have in remembrance یاد داشتن
to have in remembrance بخاطر داشتن
to get the wind up بیم داشتن
to fondle to the heart گرامی داشتن
to be in rapport تماس داشتن
to drive at قصد داشتن از
receive of سهم داشتن از
to give support to نگاه داشتن
correspond رابطه داشتن
to bear any one a grudge به کسی لج داشتن
to bear enmity دشمنی داشتن
to bear a grudge لج یاکینه داشتن
to bring good luck شگون داشتن
contradicts تناقض داشتن با
to carry authority نفوذیاقدرت داشتن
to hang up نگاه داشتن
abominating تنفر داشتن
adjudge مقرر داشتن
to hold in contempt سبک داشتن
vary فرق داشتن
varies فرق داشتن
hear خبر داشتن
hears خبر داشتن
to keep a fast روزه داشتن
to keep a carriage درشکه داشتن
to have the pull of برتری داشتن بر
abominates تنفر داشتن
to keep any one waiting نگاه داشتن
to have in stock موجود داشتن
to have in view در نظر داشتن
to have patience شکیبایی داشتن
contests اعتراض داشتن بر
contesting اعتراض داشتن بر
abominate تنفر داشتن
contested اعتراض داشتن بر
abominated تنفر داشتن
contest اعتراض داشتن بر
to in sight into something بصیرت داشتن
stink تعفن داشتن
disguise نهان داشتن
to lock out نگاه داشتن
to look forward to انتظار داشتن
to observe a fast روزه داشتن
to owe one a grudge با کسی لج داشتن
to put to a pause نگاه داشتن
to run on ادامه داشتن
to send away اعزام داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to show f. سرجنگ داشتن
disguised نهان داشتن
disguises نهان داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
trepan تمایل داشتن
keeps نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
play-acts نقش داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
herniate فتق داشتن
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
expect چشم داشتن
play-acting نقش داشتن
retains نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
play-act نقش داشتن
expecting چشم داشتن
play-acted نقش داشتن
expected چشم داشتن
stick up برجستگی داشتن
contradicted تناقض داشتن با
scoots سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
scooted سرعت داشتن
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com