Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (1 milliseconds)
English
Persian
biconvex
محدب الطرفین
panduriform
محدب الطرفین
Search result with all words
biconvex lens
عدسی محدب الطرفین
double convex lens
عدسی محدب الطرفین
pandurate
شبیه ویولون محدب الطرفین
Other Matches
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
bilateral
متقارن الطرفین
concavo concave
مقعر الطرفین
zygomorphic
متقارن الطرفین
mutually agreed to
مرضی الطرفین
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
bulgy
محدب
gibbous
محدب
crowning
محدب
crowned
محدب
convex
محدب
quasi convex
شبه محدب
pulvinate
محدب نازبالشی
pulvinated
نازبالشی محدب
quasi convex
نیمه محدب
convex lens
عدسی محدب
convexty
بشکل محدب
convexo convex
ازدوسو محدب
convex
محدب گوژ
camber weld
جوش محدب
convex mirror
اینه محدب
convex slope
شیب محدب
convexo concave
محدب ومقعر
convex set
مجموعه محدب
[ریاضی]
knull
[تزئین محدب شکل]
spherical faceplate
صفحه محدب تلویزیون
quasi convex function
تابع نیمه محدب
quasi convex function
تابع شبه محدب
pulvinated frieze
کتیبه کوژ یا محدب
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
convexly
حالت محدب داشتن
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
crown gear
چرخ دنده محدب
gibbously
بطور محدب یا قوز
burning glass
عدسی محدب یاایینه مقعر
condenser
الت تقصیر عدسی محدب
bowtelle
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
bowtell
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncle
لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncles
لعلی که تراش محدب داشته باشد
biconvex
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart
[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
meniscus
سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
ro round off
کاو کردن محدب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com