English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
time limit محدوده زمانی
time limits محدوده زمانی
Other Matches
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
spanned محدوده
span محدوده
spanning محدوده
spans محدوده
range محدوده
scope محدوده
ranged محدوده
ranges محدوده
confine محدوده
confining محدوده
sin bin محدوده پنالتی
number range محدوده اعداد
floored محدوده زمین
floors محدوده زمین
range حدود محدوده
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
playing area محدوده زمین
grades سطح یا محدوده
ranged حدود محدوده
grade سطح یا محدوده
ranges حدود محدوده
zone حیطه محدوده
range check بررسی محدوده
fair territory محدوده خطا
transmission limit محدوده فرافرستی
zones حیطه محدوده
normal range محدوده عادی
error range محدوده خطا
floor محدوده زمین
in- توپ در محدوده زمین
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
in توپ در محدوده زمین
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
frequency range محدوده فرکانس نامی
bank switching راه گزینی محدوده
bands محدوده فرکانس ها بین دو حد
leg hit ضربه بسمت محدوده توپزن
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
palette محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
palettes محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
family محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
infield محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
out of bounds خارج شدن توپ از محدوده زمین
patches محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
patch محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
repertoire محدوده توابع یک وسیله یا نرم افزار
families محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
bands محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
normal محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
UHF محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
band محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
skid pad محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
quantifier علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
leg theory روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
thirds محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
trapped زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
platform نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platforms نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
third محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
privates محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
normalize عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalised عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
normalizes عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
ps/ محدوده کامپیوترهای IBM PC سازگارند ولی از باس MCA متفاوتی استفاده می کنند
normalises عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
grid الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
grids الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
IBM محدوده کامپیوترهای شخصی بر پایه Intel و پردازنده هایی که حاوی باس MCA هستند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
CLUT جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
SPARC پردازنده Rise طراحی شده توسط Sun Microstems که در محدوده استگاههای کاری اش استفاده میشود
scalar پردازنده RISC طراحی شده توسط Sun Microsystems که در محدوده ایستگاههای کاری اش استفاده میشود
quantization خطای تبدیل سیگنال آنالوگ به عددی با توجه به دقت محدوده ساده یا سیگنالی که به سرعت تغییر میکند
netware که در محدوده سخت افزاری اجرا میشود و اشتراک فایل و چاپ و برنامههای server-diaf را پشتیبانی میکند
maps پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
map پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
time sense حس زمانی
eternity بی زمانی
simultaneeity هم زمانی
timeline خط زمانی
time limits حد زمانی
time limit حد زمانی
temporal زمانی
on <prep.> در [زمانی]
monomial یک زمانی
onetime یک زمانی
eternities بی زمانی
synchronization هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
synchrony هم زمانی
sometime یک زمانی
whilom یک زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
unit of time واحد زمانی
in a short time در اندک زمانی
time pressure فشار زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
lapsing فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
time frames چارچوب زمانی
timetabled برنامه زمانی
time frame چارچوب زمانی
time زمانی موقعی
timed زمانی موقعی
vintage model الگوی زمانی
pressure of time فشار زمانی
lag تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
time lags فاصله زمانی
timetable برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabling برنامه زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
timeline تسلسل زمانی
time lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
lags تاخیر زمانی
temporal جسمانی زمانی
lagged تاخیر زمانی
time limit محدودیت زمانی
time limits محدودیت زمانی
time scale مقیاس زمانی
time scales مقیاس زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time study بررسی زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time priority اولویت زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
interval فاصله زمانی
schedule برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
time series سریهای زمانی
time score نمره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time quantum ذره زمانی
time priority تقدم زمانی
temporal maze ماز زمانی
temporal sign علامت زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time bar محدودیت زمانی
schedules برنامه زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
times زمانی موقعی
timetrend روند زمانی
time horizon افق زمانی
time interval فاصله زمانی
time path مسیر زمانی
time yield تسلیم زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time preference ارجحیت زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com