Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
restraint of trade
محدودیت تجارت
Other Matches
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
narrowness
محدودیت
constraint
محدودیت
restraints
محدودیت
circumscription
محدودیت
restraint
محدودیت
constraints
محدودیت ها
limitation
محدودیت
restrictions
محدودیت
limitations
محدودیت
finitude
محدودیت
finiteness
محدودیت
incomprehensiveness
محدودیت
restriction
محدودیت
exchange restriction
محدودیت ارزی
restrictionism
سیاست محدودیت
exclusiveness
محدودیت انحصار
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
free play
بدون محدودیت
import restriction
محدودیت واردات
restriction of imports
محدودیت واردات
fire restriction
محدودیت اتش
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
exchange restricition
محدودیت ارزی
economic stringency
محدودیت اقتصادی
compute bound
محدودیت محاسباتی
capital constraint
محدودیت سرمایه
monetary deflation
محدودیت پولی
budget constraint
محدودیت بودجه
budget constaint
محدودیت بودجهای
monetary restriction
محدودیت پولی
constraint of supply
محدودیت امادی
limitable
محدودیت پذیر
appropriation limitation
محدودیت بودجه
restriction of range
محدودیت دامنه
time bar
محدودیت زمانی
time limits
محدودیت زمانی
time limit
محدودیت زمانی
economic constraint
محدودیت اقتصادی
trade restriction
محدودیت تجاری
wage constraint
محدودیت دستمزد
age limit
محدودیت سنی
limitation period
دوره محدودیت
restriction
منع محدودیت
freely
بدون محدودیت
restrictions
منع محدودیت
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
import quotas
محدودیت کمی واردات
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
trade
تجارت
graphics, business
تجارت
commerce
تجارت
furriery
تجارت خز
mysteries
تجارت
traded
تجارت
mystery
تجارت
trafficking
تجارت
trafficked
تجارت
traffics
تجارت
business
تجارت
businesses
تجارت
traffic
تجارت
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
law merchant
قانون تجارت
joint adventure
تجارت مشترک
internal trade
تجارت داخلی
internal commerce
تجارت داخلی
regional trade
تجارت منطقهای
home trade
تجارت داخلی
law merchant
حقوق تجارت
merchandies
تجارت کردن
mercantile law
قانون تجارت
trade barrier
مانع تجارت
maritime trade
تجارت دریایی
trade deficit
کسری تجارت
traditional trade
تجارت سنتی
unfavorable trade
تجارت نامطلوب
law of the staple
حقوق تجارت
open trade
تجارت ازاد
freedom of trade
ازادی تجارت
businesses
موضوع تجارت
enterprises
تعهد تجارت
commercialism
تجارت گرائی
commercial
مربوط به تجارت
trafficking
تجارت غیرقانونی
bilateral trade
تجارت دوجانبه
business law
حقوق تجارت
cabotage
تجارت ساحلی
carring trade
تجارت داخله
chamber of commerce
اطاق تجارت
chamber of commerce
اتاق تجارت
chamber of trade
اتاق تجارت
commercial code
قانون تجارت
enterprise
تعهد تجارت
refinancing
از نو تجارت کردن
business
موضوع تجارت
merchandise
تجارت کردن
free trade
تجارت ازاد
traffics
تجارت غیرقانونی
trafficked
تجارت غیرقانونی
traffic
تجارت غیرقانونی
laissez-faire
ازادی تجارت
refinance
از نو تجارت کردن
refinanced
از نو تجارت کردن
refinances
از نو تجارت کردن
commercial law
قانون تجارت
commercial law
حقوق تجارت
unfavorable trade
تجارت نامساعد
fair trade
تجارت عادلانه
fair trade
تجارت منصفانه
flax trade
تجارت کتان
floating trade
تجارت دریایی
foreign trade
تجارت خارجی
free in trade
تجارت ازاد
free trader
تجارت ازاد
freedom of enterprise
ازادی تجارت
counter trade
تجارت متقابل
fair trade
تجارت مشروع
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
commerce
معاشرت تجارت کردن
trade
تجارت داد وستد
carrying-trade
تجارت حمل و نقل
visibles
اقلام مرئی تجارت
free enterprise
تجارت ومعامله ازاد
traffic
تجارت هدایت شده
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
هم زیارت است هم تجارت .
free trade area
حوزه تجارت ازاد
downtown
مرکز تجارت شهر
free trade area
منطقه تجارت ازاد
traffics
تجارت هدایت شده
trafficking
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
carrying business
تجارت حمل و نقل
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
traded
تجارت داد و ستد
traded
تجارت داد وستد
trade
تجارت داد و ستد
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade
تراز تجارت خارجی
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
multilateral trade
تجارت چند جانبه
transport trade
تجارت حمل و نقل
transport industry
تجارت حمل و نقل
transport business
تجارت حمل و نقل
carrying trade
تجارت حمل و نقل
contraband
تجارت قاچاق یاممنوع
adventures
تجارت مخاطره امیز
trade magazine
مجله تخصصی تجارت
shipping trade
تجارت حمل و نقل
international trade
تجارت بین الملل
international trade
تجارت بین المللی
adventure
تجارت مخاطره آمیز
invisible items of trade
اقلام نامرئی تجارت
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com