Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
monetary deflation
محدودیت پولی
monetary restriction
محدودیت پولی
Other Matches
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
restraints
محدودیت
restraint
محدودیت
constraints
محدودیت ها
finiteness
محدودیت
finitude
محدودیت
limitations
محدودیت
limitation
محدودیت
circumscription
محدودیت
narrowness
محدودیت
restriction
محدودیت
restrictions
محدودیت
incomprehensiveness
محدودیت
constraint
محدودیت
import restriction
محدودیت واردات
time limit
محدودیت زمانی
capital constraint
محدودیت سرمایه
limitation period
دوره محدودیت
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
limitable
محدودیت پذیر
restriction of imports
محدودیت واردات
time limits
محدودیت زمانی
appropriation limitation
محدودیت بودجه
fire restriction
محدودیت اتش
exclusiveness
محدودیت انحصار
exchange restricition
محدودیت ارزی
economic stringency
محدودیت اقتصادی
economic constraint
محدودیت اقتصادی
exchange restriction
محدودیت ارزی
constraint of supply
محدودیت امادی
compute bound
محدودیت محاسباتی
free play
بدون محدودیت
budget constraint
محدودیت بودجه
budget constaint
محدودیت بودجهای
restraint of trade
محدودیت تجارت
time bar
محدودیت زمانی
age limit
محدودیت سنی
trade restriction
محدودیت تجاری
wage constraint
محدودیت دستمزد
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
freely
بدون محدودیت
restriction
منع محدودیت
restrictions
منع محدودیت
restriction of range
محدودیت دامنه
restrictionism
سیاست محدودیت
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
import quotas
محدودیت کمی واردات
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
mercenaly
پولی
pecuniary
پولی
moneyed
پولی
pockets
پولی
pocket
پولی
impecuniousity
بی پولی
monetary
پولی
moneyary
پولی
impecuniosity
بی پولی
venal
پولی
monetary expansion
توسعه پولی
monetary convention
اتحاد پولی
monetary authorities
مقامات پولی
monetary economy
اقتصاد پولی
loose pulley
پولی هرزگرد
monetary assets
دارائیهای پولی
monetary deflation
انقباض پولی
monetary control
نظارت پولی
monetary control
کنترل پولی
monetary base
مبنای پولی
monetary base
پایه پولی
monetary incentive
مشوق پولی
money illusion
توهم پولی
unit of currency
واحد پولی
money illusion
خطای پولی
money income
درامد پولی
money matters
امور پولی
money wage
مزد پولی
tight money
کنترل پولی
pay patient
مریض پولی
pecuniary liability
ضمانت پولی
polymyxin
پولی میکسین
polywag
پولی واگ
money capital
سرمایه پولی
monetary value
ارزش پولی
monetary inflation
تورم پولی
monetary instruments
ابزارهای پولی
monetary policy
سیاست پولی
monetary reserves
ذخائر پولی
monetary school
مکتب پولی
monetary sector
بخش پولی
monetary system
سیستم پولی
monetary targets
اهداف پولی
monetary unit
واحد پولی
reconvert
پولی را مجدداتسعیرکردن
financial property
اموال پولی
financial property
داراییهای پولی
financial inventory
ذخایر پولی
grooved pulley
پولی شیاردار
polyethylene
پولی اتیلن
real
غیر پولی
backing
پشتوانه پولی
dealing for money
معاملات پولی
money orders
حواله پولی
money order
حواله پولی
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
nonmonetary sector
بخش غیر پولی
nonmonetary income
درامد غیر پولی
down and out
<idiom>
هیچ پولی نداشتند
bimetallism
نظام پولی دو فلزی
nonmonetarists
اقتصاددانان غیر پولی
national money income
درامد ملی پولی
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
financing
تامین هزینه پولی
deflation
انقباض پولی رکود
finances
تامین هزینه پولی
rate of money wage
نرخ مزد پولی
financed
تامین هزینه پولی
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
finance
تامین هزینه پولی
nonmonetary assets
دارائیهای غیر پولی
poly vinil chloride
کلرور پولی وینیل
tight money
سیاست پولی انقباضی
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
pecuniary externalities
پی امدهای خارجی پولی
not for the world
<idiom>
دراعضای هیچ پولی
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
european monetary system
سیستم پولی اروپایی
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
free capital
سرمایه گذار پولی
gold currency system
نظام پولی طلا
gold standard
نظام پولی طلا
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
i am pushed for money
ازبی پولی درفشار
i owe some money to you
یک پولی به شما بدهکارم
impecuniously
از روی بی پولی یا افلاس
prices
ارزش پولی کالا
price
ارزش پولی کالا
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
money rate of interest
نرخ بهره پولی
it was a
خوب پولی بود
dollar area
منطقه پولی دلار
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
money well spent
<idiom>
پولی که هدر نرفته
feel the pinch
<idiom>
دچار بی پولی شدن
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
international monetary reserves
ذخائر پولی بین المللی
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
easy money
پولی که براحتی بدست اید
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
Money entrusted to my care .
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
polyester
الیاف یاپارچه پولی استر
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To put some money aside .
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
monetrarist keynesian debate
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
the proceeds of the sale
پولی که از محل فروش بدست می اید
e p u
591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
contribution
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
chantry
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to give
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
To play for love .
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com