Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
Other Matches
dispossessor	ازتصرف محروم کننده
dispossesses	ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing	ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed	ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess	ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
gelation	بسته شدگی سفت شدگی
disseise	ازتصرف خارج کردن
disseisin	تحریم کسی ازتصرف ملک خود
disseisee	کسیکه ازتصرف ملک خودمحروم شده است
disseisor	کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
imminution	کم شدگی باریک شدگی
blighted	محروم
deprived	محروم
cold turkey	محروم
disadvantaged	محروم
sans	محروم از
bereaved	محروم
erections	شق شدگی
the mast has raked	کج شدگی
depressions	کم شدگی
dostortion	کج شدگی
erection	شق شدگی
geniculation	خم شدگی
neck	نخ شدگی
necks	نخ شدگی
bottling	نخ شدگی
embeddeness	حک شدگی
depression	کم شدگی
excludable	محروم کردنی
bereave	محروم کردن
exclude	محروم کردن
exclusion	محروم سازی
have not nations	ملل محروم
excludes	محروم کردن
choiceless	محروم از حق انتخاب
depriving	محروم کردن
deprives	محروم کردن
cut off	محروم کردن
disinherited	محروم ازارث
deprivable	محروم کردنی
abdicate	محروم کردن
devest	محروم کردن
abdicated	محروم کردن
disadvantaged children	کودکان محروم
abdicates	محروم کردن
abdicating	محروم کردن
underclass	طبقه محروم
lower class	طبقه محروم
strip	محروم کردن از
subclass	طبقه محروم
dis-	محروم کردن
to be defected	محروم شدن
to cut off	محروم کردن
deprive	محروم کردن
underclass	طبقهی محروم
blotting	پاک شدگی
petrification	سنگ شدگی
encrustation	دلمه شدگی
carburization	پودر شدگی
shrinkage	چروک شدگی
locking	قفل شدگی
shortening	کوتاه شدگی
hardening	سفت شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
acetification	ترش شدگی
encrustations	دلمه شدگی
blotted	پاک شدگی
blots	پاک شدگی
pucker	جمع شدگی
smelting	ذوب شدگی
flocculence	قلنبه شدگی
puckered	جمع شدگی
puckering	جمع شدگی
puckers	جمع شدگی
damnation	لعنت شدگی
expurgation	پاک شدگی
elongation	دراز شدگی
blot	پاک شدگی
necking	باریک شدگی
coagulation	دلمه شدگی
comminution	خرد شدگی
pairing	جفت شدگی
erasure	پاک شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
occlusion	جفت شدگی
expunction	پاک شدگی
occlusion	بسته شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
gasification	تبخیر شدگی
gelidity	بسته شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
liquescence	مایع شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
incalescence	گرم شدگی
intensification	افزون شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
turn over	واژگون شدگی
concretion	سفت شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
translocation	جابجا شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
desuetude	موقوف شدگی
tight coupling	جفت شدگی
strobilation	باریک شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
dilution	رقیق شدگی
scleriasis	سفت شدگی
recvrvature	دولا شدگی
purler	پرت شدگی از سر
pulverization	خرد شدگی
puchery	جمع شدگی
invagination	غلاف شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
depression	گود شدگی
depressions	گود شدگی
contractions	جمع شدگی
offset	دوخم شدگی
expulsion	بیرون شدگی
congestion	جمع شدگی
offsetting	دوخم شدگی
removal	جدا شدگی
expulsions	بیرون شدگی
contraction	جمع شدگی
leakages	فاش شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
diffusion	پخش شدگی
fading	محو شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
leakage	فاش شدگی
acceptability	قبول شدگی
narrowing	تنگ شدگی
scarlet	سرخ شدگی
dispersion	پخش شدگی
choking	اب بند شدگی
coupling	جفت شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
sclerosis	سخت شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
polarization	قطبی شدگی
estopel	امرخاصی محروم شود
dispossessed	از تصرف محروم کردن
disinherit	از ارث محروم کردن
disinheriting	از ارث محروم کردن
cut off with a shilling	از ارث محروم کردن
dispossess	محروم کردن دورکردن
unvoice	محروم از صدا کردن
dispossessed	محروم کردن دورکردن
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
dispossess	از تصرف محروم کردن
disinherits	از ارث محروم کردن
unsight	از دیدن محروم کردن
dispossesses	محروم کردن دورکردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
unhouseled	محروم از عشاء ربانی
dispossessing	محروم کردن دورکردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
erasure	حک جای پاک شدگی
degree of shrinkage	ضریب جمع شدگی
edge triggered	با رها شدگی لبهای
erethism	تحریک شدگی زیاد
encephalomalacia	نرم شدگی مغز
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
sclerosis	سفت شدگی بافتها
diffraction broadening	پهن شدگی پراشی
yielding	تسلیم شدگی فلز
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
scleroma	سفت شدگی بافتها
malady	فاسد شدگی بیماری
maladies	فاسد شدگی بیماری
constriction	فشار تنگ شدگی
constrictions	فشار تنگ شدگی
condensation	جمع شدگی تکاثف
digression	پرت شدگی ازموضوع
malposition	جابجا شدگی جنین
scloroderma	سفت شدگی پوست
shrinkage coefficient	ضریب جمع شدگی
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
depression	گود شدگی فرودافت
accru	اجتماع فراهم شدگی
depressions	گود شدگی فرودافت
breaking	پاره گی قطع شدگی
supersession	جانشینی لغو شدگی
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
shrinkage	وابست جمع شدگی
shrinks	انقباض چوروک شدگی
hepatization	سفت شدگی بافته
shrinking	انقباض چوروک شدگی
shrink	انقباض چوروک شدگی
disestablishes	کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished	کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish	کلیسا را از ازادی محروم کردن
mayhen	ازوسیله دفاع محروم کردن
disestablishing	کلیسا را از ازادی محروم کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com