Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
Other Matches
inseparable	لایتجزا
infintesimal	لایتجزا
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
cold turkey	محروم
sans	محروم از
deprived	محروم
bereaved	محروم
blighted	محروم
disadvantaged	محروم
choiceless	محروم از حق انتخاب
bereave	محروم کردن
underclass	طبقه محروم
subclass	طبقه محروم
lower class	طبقه محروم
deprives	محروم کردن
depriving	محروم کردن
disadvantaged children	کودکان محروم
devest	محروم کردن
excludable	محروم کردنی
dis-	محروم کردن
have not nations	ملل محروم
cut off	محروم کردن
deprive	محروم کردن
to cut off	محروم کردن
to be defected	محروم شدن
strip	محروم کردن از
exclusion	محروم سازی
abdicating	محروم کردن
exclude	محروم کردن
deprivable	محروم کردنی
underclass	طبقهی محروم
abdicates	محروم کردن
abdicated	محروم کردن
abdicate	محروم کردن
disinherited	محروم ازارث
excludes	محروم کردن
impractical	نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
inextricable	حل نشدنی
inductile	خم نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
insoluble	حل نشدنی
infeasible	نشدنی
impalpability	حس نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
insolvable	حل نشدنی
unhouseled	محروم از عشاء ربانی
unvoice	محروم از صدا کردن
cut off with a shilling	از ارث محروم کردن
unsight	از دیدن محروم کردن
disinheriting	از ارث محروم کردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
dispossessing	محروم کردن دورکردن
dispossess	از تصرف محروم کردن
disinherit	از ارث محروم کردن
disinherits	از ارث محروم کردن
estopel	امرخاصی محروم شود
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
dispossessed	از تصرف محروم کردن
dispossess	محروم کردن دورکردن
dispossessed	محروم کردن دورکردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
dispossessor	ازتصرف محروم کننده
dispossesses	محروم کردن دورکردن
incommutable	سبک نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
inexorable	تسلیم نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
intractable	رام نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
indocile	رام نشدنی
tameless	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
never say die	رام نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
implacability	ارام نشدنی
implacability	نرم نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
insatiability	اقناع نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
non-starter	کار نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
invisible	دیده نشدنی
indelible	پاک نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
indomitable	رام نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
non-starters	کار نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
dehumanized	از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanises	از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising	از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize	از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizing	از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes	از خصائص انسانی محروم شدن
underprivileged	محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
unseat	محروم کردن نماینده از کرسی
privation	محروم سازی تعلیق مقام
privations	محروم سازی تعلیق مقام
infamous	محروم از حقوق مدنی ترذیلی
ostracism	محروم کردن از حقوق اجتماعی
attaint	مقصر دانستن محروم کردن
unseats	محروم کردن نماینده از کرسی
unseating	محروم کردن نماینده از کرسی
unseated	محروم کردن نماینده از کرسی
dehumanised	از خصائص انسانی محروم شدن
disestablish	کلیسا را از ازادی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance	وراث را از ارث محروم کردن
ostracizes	از حقوق اجتماعی محروم کردن
unsex	از خواص جنسی محروم کردن
ostracized	از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracised	از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize	از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises	از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracising	از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing	از حقوق اجتماعی محروم کردن
disendow	از عطیه محروم کردن نبخشیدن
disfranchise	از حق رای یا انتخاب محروم کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com