English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English Persian
gas chamber محفظه باروت
gas chambers محفظه باروت
Search result with all words
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
Other Matches
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
powder باروت
propellants باروت
powdering باروت
powders باروت
propellant باروت
powder momey باروت بر
gun powder باروت
blasting powder باروت
gunpowder باروت
powder magazine مخزن باروت
powder flask باروت دان
double base powder باروت دو حبهای
double base powder باروت دومبنایی
powder flask دبه باروت
single base باروت یک حبهای
single perforated باروت یک سوراخه
powder bag کیسه باروت
pouch کیسه باروت
pyropowder باروت فشفشه
powder horn دبه باروت
nitrocellulose باروت بی دود
powder charge خرج باروت
powder f. دبه باروت
pouches کیسه باروت
powder magazine انبار باروت
dual granulation باروت دو حبهای
e.c. powder باروت مانوری
e.c. powder باروت پرشعله
powder باروت ارد
powdering گرد باروت
powdering باروت ارد
black powder باروت سیاه
powders گرد باروت
powders باروت ارد
amorce خرج باروت
smokeless باروت بی دود
powder گرد باروت
cordite باروت بیدود
grain حبه باروت
guncotton باروت پنبه
nitro cotton باروت پنبه
zones کمربند حبه باروت
powder mill کارخانه باروت سازی
propellants باروت خرج پرتاب
zone کمربند حبه باروت
flash reducer کم کننده شعله باروت
propellant باروت خرج پرتاب
shells جعبه حاوی باروت
powder keg چلیک یابشکه باروت
shelling جعبه حاوی باروت
shell جعبه حاوی باروت
powder kegs چلیک یابشکه باروت
hercules powder باروت کان کنی
gas cumulative action فشار کلی گاز باروت
gas operated کار با فشار گاز باروت
flask دبه مخصوص باروت تفنگ
flasks دبه مخصوص باروت تفنگ
pyropowder باروت مخصوص مواد ترقهای
neutral burning سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
pyroxilin یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
three nitro toloen ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
incasement محفظه
chambers محفظه
lacuna محفظه
encasement محفظه
housing محفظه
cavity محفظه
envelope محفظه
enclosure محفظه
enclosures محفظه
guard assembly محفظه
cavities محفظه
envelopes محفظه
container محفظه
containers محفظه
chamber محفظه
granulation شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
oil pan محفظه کارتر
ootheca محفظه تخم
computer enclosure محفظه کامپیوتر
combustion chamber محفظه احتراق
card cage محفظه کارت
combustion area محفظه احتراق
combustor محفظه احتراق
circular cell محفظه گرد
mould cavity محفظه قالب
intake chamber محفظه ورودی
breech ring محفظه کولاس
incubator محفظه رشد
shield محفظه سپرشدن
primer pouch محفظه چاشنی
shields محفظه سپرشدن
potpourris محفظه عطر
potpourri محفظه عطر
cases فرف محفظه
starting chamber محفظه استارت
case فرف محفظه
system unit محفظه سیستم
incubators محفظه رشد
resonating cavity محفظه تشدید
air chamber محفظه هوا
breech recess محفظه کولاس
pinches پایه محفظه
pinch پایه محفظه
breech محفظه کولاس
canisters محفظه گلوله افشان
low pressure casing محفظه ی فشار ضعیف
floppy disk case محفظه فلاپی دیسک
gas port محفظه عبور گاز
gas chambers محفظه اعدام با گاز
gas chamber محفظه اعدام با گاز
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
to tip something into a container [British E] چیزی را در محفظه ای ریختن
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
chamber furnace کوره محفظه دار
breech chamber محفظه خرج انفجار
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
crankcase محفظه میل لنگ
disk unit enclosure محفظه واحد دیسک
gasholders محفظه نگاهداری گاز
gasholder محفظه نگاهداری گاز
canister محفظه گلوله افشان
hoppers محفظه خوراک دستگاه
hopper محفظه خوراک دستگاه
carter محفظه میل لنگ
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
crankcase supercharger سوپرشارژر محفظه میل لنگ
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
Thermos قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
cartridges جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
vault storage محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
Thermoses قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
crankcase explusion سرو صدای داخل محفظه لنگ
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
panels بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
toner محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
slivers دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
powder train مدار خرج مدار باروت
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaving محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conex محفظه حمل بار اطاق بار
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
cards کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com