Dictiornary-Farsi | محفظه خرج انفجار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
breech chamber	محفظه خرج انفجار


Other Matches

multi chamber	نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber	جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
contact burst preclusion	ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
explosive train	مدار انفجار مسیر انفجار
blast line	مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train	مسیر انفجار سیکل انفجار
torch pot	[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
chemical horn	مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
crankcase upper half	قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
container	محفظه
cavity	محفظه
envelope	محفظه
cavities	محفظه
containers	محفظه
encasement	محفظه
envelopes	محفظه
enclosures	محفظه
chambers	محفظه
incasement	محفظه
chamber	محفظه
enclosure	محفظه
guard assembly	محفظه
lacuna	محفظه
housing	محفظه
breech ring	محفظه کولاس
intake chamber	محفظه ورودی
potpourri	محفظه عطر
cases	فرف محفظه
starting chamber	محفظه استارت
case	فرف محفظه
oil pan	محفظه کارتر
ootheca	محفظه تخم
incubators	محفظه رشد
incubator	محفظه رشد
system unit	محفظه سیستم
primer pouch	محفظه چاشنی
resonating cavity	محفظه تشدید
potpourris	محفظه عطر
pinch	پایه محفظه
pinches	پایه محفظه
combustion chamber	محفظه احتراق
combustor	محفظه احتراق
mould cavity	محفظه قالب
breech	محفظه کولاس
gas chambers	محفظه باروت
gas chamber	محفظه باروت
computer enclosure	محفظه کامپیوتر
breech recess	محفظه کولاس
circular cell	محفظه گرد
shield	محفظه سپرشدن
shields	محفظه سپرشدن
air chamber	محفظه هوا
combustion area	محفظه احتراق
card cage	محفظه کارت
gasholder	محفظه نگاهداری گاز
gasholders	محفظه نگاهداری گاز
reaction chamber	محفظه فعل و انفعال
chamber furnace	کوره محفظه دار
carter	محفظه میل لنگ
low pressure casing	محفظه ی فشار ضعیف
floppy disk case	محفظه فلاپی دیسک
gas port	محفظه عبور گاز
gas chambers	محفظه اعدام با گاز
canisters	محفظه گلوله افشان
to tip something into a container [British E]	چیزی را در محفظه ای ریختن
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
hopper	محفظه خوراک دستگاه
disk unit enclosure	محفظه واحد دیسک
reliquaries	محفظه عتیقه باقیمانده
acoustical sound enclosure	محفظه عایق صوتی
reliquary	محفظه عتیقه باقیمانده
gas chamber	محفظه اعدام با گاز
caisson	[محفظه یا صندوق زیرآبی]
crankcase	محفظه میل لنگ
canister	محفظه گلوله افشان
burner cans	محفظه احتراق موتورهای توربینی
ignitor	محفظه حامل باروت اشتعال
crankcase supercharger	سوپرشارژر محفظه میل لنگ
cannular	محفظه احتراق حلقوی شکل
can annular	محفظه احتراق حلقوی شکل
rhumbatron	نوع متداول محفظه تشدید
dewar	محفظه عایق حرارتی با دوجداره
houses	قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cavity	سوراخ حفره یا محفظه قالب
housed	قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house	قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cavities	سوراخ حفره یا محفظه قالب
crankcase explusion	سرو صدای داخل محفظه لنگ
crankcase	محفظه کارتر پوسته میل لنگ
Thermoses	قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
Thermos	قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
time capsule	محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
vault storage	محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
ccd	محفظه هایی برای ذخیره داده
cartridge	جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridges	جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
crankcase bottom o.lower half	قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
flooder	غرق کننده محفظه مین زیرابی
panel	بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panels	بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
to break into something	از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
blow-up	انفجار
blow up	انفجار
displosion	انفجار
blow-ups	انفجار
burst	انفجار
bursts	انفجار
pop	انفجار
pops	انفجار
brisance	انفجار
blastment	انفجار
blow out	انفجار
blasts	انفجار
plosion	انفجار
blast	انفجار
detonation	انفجار
popped	انفجار
detonations	انفجار
eruption	انفجار
explosion	انفجار
explosions	انفجار
blasting	انفجار
crepitation	انفجار مکرر
information explosion	انفجار اطلاعات
inexplosive	غیرقابل انفجار
lead in	مداررابط انفجار
the force of the explosion	شدت انفجار
high order detonation	انفجار شدید
countermining	انفجار ضد مین
ignitor	وسیله انفجار
implosion	انفجار از داخل
impact action	اثر انفجار
combustion chamber	اطاق انفجار
fire time	زمان انفجار
destruct system	سیستم انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
detonable	قابل انفجار
detonatable	قابل انفجار
detonating slab	مسیر انفجار
explosion proof	ازمایش- انفجار
detonation charge	خرج انفجار
explosion proof	پوشش ضد انفجار
explosion hazard	خطر انفجار
detonation cord	سیم انفجار
detonative	اماده انفجار
dead center ignition	نقطه انفجار
population explosion	انفجار جمعیت
swooper	انفجار دار
explosiveness	قابلیت انفجار
sympathetic detonation	انفجار القایی
explosive force	قدرت انفجار
explosive force	نیروی انفجار
time of disintegration	زمان انفجار
explosimeter	انفجار سنج
combustiblity	قابلیت انفجار
blasts	ضربه انفجار
bust	انفجار ترکیدگی
busted	انفجار ترکیدگی
busting	انفجار ترکیدگی
busts	انفجار ترکیدگی
blast	ضربه انفجار
misfires	گیر در انفجار
misfired	گیر در انفجار
misfire	گیر در انفجار
yields	بازده انفجار
explosive	قابل انفجار
yielded	بازده انفجار
crater	قیف انفجار
craters	قیف انفجار
blasts	صدای انفجار
POW	صدای انفجار
POWs	صدای انفجار
detonation	انفجار ناگهانی
detonation	انفجار ضربهای
detonations	انفجار ناگهانی
crackles	صدای انفجار پی در پی
blast	صدای انفجار
sonic booms	انفجار صوتی
detonations	انفجار ضربهای
crackled	صدای انفجار پی در پی
crackle	صدای انفجار پی در پی
aerial burst	انفجار هوایی
yield	بازده انفجار
blast effect	اثر انفجار
outburst	انفجار غضب
blasting machine	دستگاه انفجار
blast wave	موج انفجار
burst wave	موج انفجار
gusts	انفجار فوت
bursting set	محل انفجار
sonic boom	انفجار صوتی
gust	انفجار فوت
atom samshing	انفجار اتمی
outbursts	انفجار غضب
blow out	سوختن انفجار
big bang	انفجار بزرگ