Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
mould cavity
محفظه قالب
Search result with all words
cavities
سوراخ حفره یا محفظه قالب
cavity
سوراخ حفره یا محفظه قالب
Other Matches
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
importing
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
crankcase upper half
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
envelopes
محفظه
enclosure
محفظه
envelope
محفظه
containers
محفظه
container
محفظه
chamber
محفظه
housing
محفظه
chambers
محفظه
cavity
محفظه
guard assembly
محفظه
incasement
محفظه
encasement
محفظه
cavities
محفظه
enclosures
محفظه
lacuna
محفظه
shield
محفظه سپرشدن
breech ring
محفظه کولاس
breech recess
محفظه کولاس
breech
محفظه کولاس
intake chamber
محفظه ورودی
incubators
محفظه رشد
oil pan
محفظه کارتر
ootheca
محفظه تخم
system unit
محفظه سیستم
gas chamber
محفظه باروت
gas chambers
محفظه باروت
pinch
پایه محفظه
pinches
پایه محفظه
air chamber
محفظه هوا
incubator
محفظه رشد
shields
محفظه سپرشدن
circular cell
محفظه گرد
potpourri
محفظه عطر
combustion area
محفظه احتراق
potpourris
محفظه عطر
combustion chamber
محفظه احتراق
combustor
محفظه احتراق
starting chamber
محفظه استارت
primer pouch
محفظه چاشنی
cases
فرف محفظه
card cage
محفظه کارت
case
فرف محفظه
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
resonating cavity
محفظه تشدید
gas chambers
محفظه اعدام با گاز
crankcase
محفظه میل لنگ
gas chamber
محفظه اعدام با گاز
gas port
محفظه عبور گاز
carter
محفظه میل لنگ
low pressure casing
محفظه ی فشار ضعیف
floppy disk case
محفظه فلاپی دیسک
reliquaries
محفظه عتیقه باقیمانده
disk unit enclosure
محفظه واحد دیسک
canister
محفظه گلوله افشان
reaction chamber
محفظه فعل و انفعال
caisson
[محفظه یا صندوق زیرآبی]
chamber furnace
کوره محفظه دار
to tip something into a container
[British E]
چیزی را در محفظه ای ریختن
hopper
محفظه خوراک دستگاه
breech chamber
محفظه خرج انفجار
gasholder
محفظه نگاهداری گاز
gasholders
محفظه نگاهداری گاز
acoustical sound enclosure
محفظه عایق صوتی
hoppers
محفظه خوراک دستگاه
reliquary
محفظه عتیقه باقیمانده
canisters
محفظه گلوله افشان
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
rhumbatron
نوع متداول محفظه تشدید
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
crankcase supercharger
سوپرشارژر محفظه میل لنگ
houses
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
dewar
محفظه عایق حرارتی با دوجداره
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
housed
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans
محفظه احتراق موتورهای توربینی
ccd
محفظه هایی برای ذخیره داده
vault storage
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
crankcase explusion
سرو صدای داخل محفظه لنگ
Thermoses
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase
محفظه کارتر پوسته میل لنگ
Thermos
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase bottom o.lower half
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
flooder
غرق کننده محفظه مین زیرابی
time capsule
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
cartridges
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
panel
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
panels
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
charactristic lenght
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
toner
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
residence time
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
vapor pressure
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
carbon tracking
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
green sand mold
قالب تر
standards
قالب
laster
قالب کن
cluster
قالب
moulder
قالب گر
carcasses
قالب
carcass
قالب
carcases
قالب
moulding
قالب
forme
قالب
cluster bomb
قالب
cluster bombs
قالب
mandrel or dril
قالب
mold
قالب
matrix or matrices
قالب
matters
قالب
laster
قالب گر
mattering
قالب
cell format
قالب سل
mattered
قالب
kata
قالب
matter
قالب
spectrum
قالب
cake
قالب
standard
قالب
close-fitting
قالب تن
close fitting
قالب تن
clusters
قالب
die
قالب
mould
قالب
moulded
قالب
molds
قالب
sizes
قالب
size
قالب
swage
قالب
modeled
قالب
model
قالب
An ice – cube .
یک قالب یخ
unformatted
بی قالب
foot pocket
قالب پا
burner frame
قالب
fitted
قالب
modelled
قالب
moulds
قالب
models
قالب
matrix
قالب
matrixes
قالب
molded
قالب
centering
قالب
template
قالب
shape
قالب
split line
خط قالب
block
سد قالب
templates
قالب
blocked
سد قالب
shapes
قالب
ingot
قالب
blocks
سد قالب
ignite
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
electrostatic
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
slave
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaving
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
free format
در قالب ازاد
modeller
قالب سازی
mandril
سنبه قالب
file format
قالب فایل
field template
قالب فیلد
bentonite slurries
دو قالب بتونیت
fuse block
قالب فیوز
mandrel
قالب مرغک
address format
قالب نشانی
mold cavity
حفره قالب
mold
قالب گرفتن
variable format
با قالب متغییر
formatting
قالب بندی
format effector
تاثیرکننده قالب
form work
قالب بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com