English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
Other Matches
shellproof محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
rainproof عایق باران
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
insulation عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulator عایق کننده روکش عایق
insulator جسم عایق ماده عایق
insulators عایق کننده روکش عایق
insulators جسم عایق ماده عایق
rainsquall باد و باران باران شدید
rainstorms باد و باران باران شدید
rainstorm باد و باران باران شدید
insulated instrument transformer ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
insulation strength استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
safe محفوظ
safer محفوظ
guarded محفوظ
safes محفوظ
immundity محفوظ
safest محفوظ
patents محفوظ
patented محفوظ
patenting محفوظ
patent محفوظ
secures محفوظ
favoured محفوظ
secure محفوظ
reserved word کلمه محفوظ
enclosed fuse فیوز محفوظ
protected storage انباره محفوظ
protected mode حالت محفوظ
safe from danger محفوظ از خطر
invulnerable محفوظ از خطر
lightproof محفوظ از نور
securely بطور محفوظ
assured امن محفوظ
airtight محفوظ از هوا
foolproof محفوظ ازخطاوشکست
fireproof محفوظ از اتش
secures محفوظ داشتن
secure محفوظ داشتن
protected field میدان محفوظ
conserves از صدمه محفوظ داشتن
conserving از صدمه محفوظ داشتن
conserve از صدمه محفوظ داشتن
pot در گلدان محفوظ داشتن
conserved از صدمه محفوظ داشتن
potting در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp لامپ قوسی محفوظ
pots در گلدان محفوظ داشتن
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
copyright reserved حق طبع یا چاپ محفوظ است
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
encapsulated postscript file فایل محفوظ پست اسکریپت
elate بالا بردن محفوظ کردن
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
triplicate سه برابر سه برابر کردن
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
foolproof ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
floor insulator عایق کف
detent عایق
drag chain عایق
cloggy عایق
pawl عایق
non conductor عایق
dielectric عایق
insulators عایق
insulator عایق
insulation عایق
waterproofs عایق اب
insulant عایق
waterproofed عایق اب
impediment عایق
waterproof عایق اب
impediments عایق
insulates عایق سازی
insulates عایق کردن
insulating عایق سازی
drag hook قلاب عایق
resistance عایق مقاومت
slot insulation عایق شیار
sound insulation عایق صدا
electrical insulator عایق الکتریکی
weatherproof عایق هوا
obstruction مانع عایق
obstructions مانع عایق
non conducting عایق برق
non conducting عایق گرما
mica dielectric عایق میکا
rachet گیره عایق
laggin عایق بندی
insulate عایق سازی
insulate عایق کردن
fish paper عایق کاغذی
wall insulator عایق دیوار
insulating عایق کردن
dielectric isolation جداسازی با عایق
insulating material جسم عایق
battery insulator عایق باتری
insulant ماده عایق
insulating material مواد عایق
insulating varnish لعاب عایق
insulation board صفحه عایق
insulated tongs انبر عایق
insulated plier انبر عایق
insulated wire سیم عایق
insulated layer لایه عایق
brake عایق مانع
braked عایق مانع
brakes عایق مانع
braking عایق مانع
insulative عایق کردن
insulation testing apparatus عایق سنج
insulating compound مواد عایق
insulated wall دیواره عایق
insulated عایق دار
insulation عایق گذاری
insulation عایق کاری
insulating material ماده عایق
soundproof عایق صدا
adiabatic عایق گرما
cleat عایق انگلیسی
circular loom نای عایق
insulating bushing بوش عایق
ideal dielectric عایق کامل
insulating cement سیمان عایق
rain water آب باران
rain proof ضد باران
rainy پر باران
pluvian باران زا
pluvial باران زا
rained باران
rain باران
rainwater اب باران
pluvine باران زا
raining باران
rains باران
fine rain باران
hydrometeor باران
drizzling نم نم باران
drizzles نم نم باران
drizzle نم نم باران
drizzled نم نم باران
rainless بی باران
insulated cable کابل عایق شده
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
form insulation عایق کاری قالب
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
damper عایق تعدیل کننده
insulated bearing یاطاقان عایق شده
insulated conduit tube لوله عایق شده
insulated conductor هادی عایق شده
acoustic ceiling سقف عایق پوش
insulate با عایق مجزا کردن
to deaden a wall عایق کردن دیوار
lead in insulator عایق سیم انتن
heat insulation عایق کاری حرارتی
thermal insulation عایق کاری گرمایشی
mess kit فرف عایق غذاخوری
to deafen a wall عایق کردن دیوار
insulates با عایق مجزا کردن
insulating با عایق مجزا کردن
utilidor لوله عایق کننده
tightening material مواد عایق کننده
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
insulating asphalt اسفالت عایق بندی
insulation of concrete عایق کاری بتن
insulation loss تلف عایق بندی
insulation fault نقص عایق بندی
insulation fault نقص عایق کاری
insulation class کلاس عایق بندی
isolating عایق دار کردن
isolates عایق دار کردن
isolate عایق دار کردن
insulation protection حفافت عایق بندی
insulation breakdown test ازمایش شکست عایق
insulating brick اجر عایق بندی
insulation defect نقص عایق بندی
electrical insulation عایق سازی الکتریکی
flameproof عایق شعله ضد اتش
insulation resistance مقاومت عایق بندی
insulation voltage ولتاژ عایق بندی
weatherbeater <adj.> عایق رطوبتی، آب بند
pluvimeter باران سنج
catchment باران گیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com