Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
the industrial quarter of the
محله صنعتی شهر
Other Matches
quarter
محله
county
محله
sectors
محله
sector
محله
commune
محله
communed
محله
communes
محله
communing
محله
counties
محله
parishes
اهل محله
red light district
محله فواحش
ghettos
محله کلیمی ها
ghettoes
محله کلیمی ها
ghetto
محله کلیمی ها
parishes
محله شهرستان
parish
اهل محله
hoodlum
لوطی محله
hoodlums
لوطی محله
parish
محله شهرستان
slums
محله کثیف
slum
محله کثیف
quarters
محله بردهای ناو
skid row
محله مشروب فروشهای ارزان
casbah
محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
phanariot
ساکن محله یونانیان دراستامبول که PHANARنام دارد
high wrought
صنعتی
technical
صنعتی
manufacturing
صنعتی
industrial
صنعتی
industrial water
اب صنعتی
art bronze
برنز صنعتی
commercial efficiency
بازده صنعتی
artificial magnet
مغناطیس صنعتی
polytechnical
دانشکده صنعتی
engineering workshop
کارگاه صنعتی
artistical
هنرامیز صنعتی
mechnical
ماشینی صنعتی
industrial workers
کارگران صنعتی
industrial union
اتحادیه صنعتی
industrial espionage
جاسوسی صنعتی
industrial fluctuations
نوسانهای صنعتی
industrial frequency
فرکانس صنعتی
industrial switch
کلید صنعتی
industrial psychology
روانشناسی صنعتی
industrial insurance
بیمه صنعتی
industrial management
مدیریت صنعتی
industrial nations
کشورهای صنعتی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
industrial economics
اقتصاد صنعتی
industrial area
منطقه صنعتی
industrial building
ساختمان صنعتی
industrial building
بنای صنعتی
industrial wastewater
فاضلاب صنعتی
industrial chemistry
شیمی صنعتی
industrial unit
واحد صنعتی
industrial concern
بنگاه صنعتی
industrial consumption
مصرف صنعتی
industrial unions
اتحادیههای صنعتی
industrial disputes
اختلافات صنعتی
industrial revolution
انقلاب صنعتی
applied economics
اقتصاد صنعتی
valve
شیر صنعتی
industrialization
صنعتی شدن
industrialization
صنعتی سازی
industrializing
صنعتی کردن
industrializes
صنعتی کردن
industrialize
صنعتی کردن
industrialising
صنعتی کردن
industrialises
صنعتی کردن
plants
واحد صنعتی
plant
واحد صنعتی
industrial relations
روابط صنعتی
technical grade
خلوص صنعتی
artful
ماهرانه صنعتی
industrialism
سیستم صنعتی
industrialization
صنعتی کردن
polytechnics
دانشکده صنعتی
producer buyer
خریدار صنعتی
polytechnic
دانشکده صنعتی
technologically
حرفهای صنعتی
trade effluent
فضولات صنعتی
technological
حرفهای صنعتی
vertical union
اتحادیه صنعتی
artless
غیر صنعتی
process of industrialization
فرایند صنعتی شدن
valve
ولو
[شیر صنعتی]
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
art casting
ریخته گری صنعتی
bric-a-brac
خرده ریز صنعتی
decreasing cost industry
هزینه نزولی صنعتی
an artistic production
عمل یا کار صنعتی
inartistically
بطور غیر صنعتی
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
industrial classifications
طبقه بندی صنعتی
industrial investment
سرمایه گذاری صنعتی
industrial electric locomotive
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
Industrial Architecture
معماری خانه های صنعتی
artlessly
بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialises
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrialising
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Midlands
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrializing
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
metonymical
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrial data collection device
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
Industrial Park
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
an iconic statue
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Luddites
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com