English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
Other Matches
means of transport وسائط نقلیه
meetings تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
trafficked عبو ومرور وسائط نقلیه
traffick عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking عبو ومرور وسائط نقلیه
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplight چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
stoplights چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
trailerite ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
logistics شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
check point نقطه مقابله
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
check point نقطه بازرسی
high beam نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
target approach point اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
piggyback trafic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
checked مقابله کردن مقابله
check مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
checks مقابله
checking مقابله
checked مقابله
check مقابله
confrontation مقابله
collations مقابله
contrast مقابله
collation مقابله
controlment مقابله
counterview مقابله
opposition مقابله
transfer check مقابله
bucking مقابله
confrontations مقابله
contrasted مقابله
contrasting مقابله
echo check مقابله
contrasts مقابله
bucking coil پیچک مقابله
spell checker مقابله گر املائی
repelled مقابله کردن
collated مقابله کردن
system check مقابله سیستم
sight check مقابله نظری
repel مقابله کردن
opposability مقابله پذیری
sum check مقابله جمعی
modulo n check مقابله به پیمانه
collating مقابله کردن
beard مقابله کردن
beards مقابله کردن
repels مقابله کردن
casting out nines مقابله نه نهی
collates مقابله کردن
repelling مقابله کردن
built in check مقابله توکار
collate مقابله کردن
sequence checking مقابله ترتیبی
overflow check مقابله سرریز
parity check مقابله توازن
counter مقابله کردن
retaliation مقابله به مثل
twin check مقابله توام
visual check مقابله بصری
visual check مقابله دیداری
spot check مقابله موضعی
spot checks مقابله موضعی
validity check مقابله اعتبار
countered مقابله کردن
countering مقابله کردن
acounter مقابله کردن
sequence check مقابله ترتیب
selection check مقابله گزینش
parity check مقابله ایستایی
parity checking مقابله توازن
automatic check مقابله خودکار
sight check مقابله چشمی
cross-examination پرسش و مقابله
cross-examinations پرسش و مقابله
arithmetic check مقابله حسابی
reciprocity مقابله به مثل
check indicator نماینده مقابله
check list سیاهه مقابله
marginal check مقابله مرزی
crossecheck مقابله مجدد
checks and balance کنترل و مقابله
loop checking مقابله حلقه
checklist سیاهه مقابله
limit check مقابله حدود
cyclic check مقابله چرخهای
data check مقابله داده ها
diagnostic check مقابله تشخیصی
check boxes جعبههای مقابله
algebra جبر و مقابله
dynamic check مقابله پویا
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
counter military مقابله باعملیات نظامی
collate مقابله وتطبیق کردن
hardware check مقابله سخت افزاری
parity check مقابله کردن توازن
syntax checker مقابله نحوه گری
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
checking program برنامه مقابله کننده
reciprocates مقابله به مثل نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
vertical parity check مقابله توان عمدی
tick off نشان رسیدگی و مقابله
reciprocate مقابله به مثل نمودن
odd even check مقابله فرد و زوج
checks مقابله کردن بررسی
checked مقابله کردن بررسی
collating مقابله وتطبیق کردن
duplication check مقابله از راه تکرار
check indicator مشخص کننده مقابله
check مقابله کردن بررسی
dump check مقابله حین روبرداری
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
collates مقابله وتطبیق کردن
collated مقابله وتطبیق کردن
conveyance وسیله نقلیه
conveying appliance وسیله نقلیه
transports وسیله نقلیه
steed وسیله نقلیه
transport وسیله نقلیه
transporting وسیله نقلیه
transported وسیله نقلیه
conveyances وسیله نقلیه
transport car وسیله نقلیه
steeds وسیله نقلیه
vehicles وسیله نقلیه
vehicle وسیله نقلیه
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
six by six وسیله نقلیه شش چرخه
articulated vehicle وسیله نقلیه مفصلی
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
utility car وسیله نقلیه عمومی
traction battery باطری وسیله نقلیه
motor vehicle وسیله نقلیه موتوری
conveyance وسیله نقلیه ابلاغ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com