Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
Other Matches
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
fire ball
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
tries
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
hound dog
موشک هوا به زمین مخصوص هواپیماهای ب-25 با کلاهک اتمی
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
sprints
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprint
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
rainout
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
minometer
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
proliferation
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
fire water
اب اتشین
empyreal
اتشین
hot
اتشین
hotter
اتشین
fiery
اتشین
hottest
اتشین
igneous
اتشین
hotter
تابان اتشین
phlogosis
امای اتشین
hot
تابان اتشین
hottest
تابان اتشین
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
clean weapon
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
nucleon
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
impinging
تماس
contact
تماس
tangency
تماس
impacts
تماس
taction
تماس
tangent
تماس
impact
تماس
contacting
تماس
contacts
تماس
contacted
تماس
tangents
تماس
line of contact
خط تماس
ding
تماس
contact line
خط تماس
contingence
تماس
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
movement to contact
حرکت به تماس
corps a corps
تماس بدنی
skims
تماس اندک
zone of contact
ناحیه تماس
contact patrol
گشتی تماس
line to line fault
تماس خطوط
finish
تماس انتهایی
finishes
تماس انتهایی
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
skimmed
تماس اندک
skim
تماس اندک
going on
نزدیکی تماس
contiguity
برخورد تماس
contact ratio
نسبت تماس
tuch
تماس دادن با
shock hazard
خطر تماس
contact party
گروه تماس
contact lost
تماس قطع شد
interactional points
نقاط تماس
contact area
منطقه تماس
to bring into contact
تماس دادن
to be in rapport
تماس داشتن
to be in contact
تماس داشتن
point of contact
نقطه تماس
point contact
تماس نقطهای
contact angle
زاویه تماس
contact pressure
فشار تماس
contact point
قطب تماس
contact surface
سطح تماس
area contact
سطح تماس
communicator
شخص در تماس
angle of contact
زاویه تماس
contact flange
فلانژ تماس
contact diameter
قطر تماس
contact area
سطح تماس
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
monoatomic
یک اتمی
nuclear
اتمی
atomic
اتمی
diatomic
دو اتمی
nuclear strike
تک اتمی
triatomic
سه اتمی
hexatomic
شش اتمی
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
tuch
سر زدن تماس داشتن
galvanism
تماس برق بابدن
break off
قطع تماس با دشمن
phone
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
contacted
تماس یافتن تماسی
contact backlash
دنده کور تماس
contact
تماس یافتن تماسی
contact behavior
رفتار تماس جویانه
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
touch panel
صفحه حساس به تماس
contact fire
انفجار در اثر تماس
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact report
گزارش اخذ تماس
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
grazing point
نقطه تماس با مانع
flattest
تماس دو لبه اسکیت
flat
تماس دو لبه اسکیت
contacting
تماس یافتن تماسی
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
contacts
تماس یافتن تماسی
osculation
تماس اشتراک صفات
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
synapse
محل تماس دوعصب
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
monoatomic solid
جامد تک اتمی
nuclear parity
همطرازی اتمی
nuclear cell
پیل اتمی
mushromm could
کلاهک اتمی
nukes
کنشگر اتمی
nuclear warfare
جنگ اتمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com