English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
trap house محل خروج هدفهای متحرک
Other Matches
trap shoot تیراندازی به هدفهای متحرک
crossing target هدفهای متحرک عرضی
trap gun تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
quick fire تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
deep targets هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
surface targets هدفهای سطحی
substitute goals هدفهای جانشین
successive objective هدفهای متوالی
national objectives هدفهای ملی
linear target هدفهای درخط
linear target هدفهای خطی
mission objectives هدفهای ماموریت
deep targets هدفهای عمیق
economic ends هدفهای اقتصادی
joint strategic objectives هدفهای مشترک استراتژیکی
priority targets هدفهای دارای تقدم
air target chart نقشه هدفهای هوایی
surface targets هدفهای روی سطح اب
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
subaqueous ranging تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
air target material program برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
strafing به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
strafing زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
emissions خروج
emission خروج
egression خروج
propulsion خروج
leakage or breakage خروج
egress خروج
emersion خروج
outgo خروج
exit خروج
prolapsus خروج
exits خروج
exhausts خروج
exhaust خروج
exodus خروج
work function انرژی خروج
out flow of capital خروج سرمایه
prolapse of the uterus خروج سیبک
capital outflow خروج سرمایه
spurts خروج ناگهانی
order off حکم خروج
logout خروج از سیستم
log out خروج از سیستم
log off خروج از سیستم
light spill خروج نور
order off the field حکم خروج
blow out خروج ناگهانی
eccentricity خروج از مرکز
ejaculate خروج منی
ejaculates خروج منی
ejaculating خروج منی
spurting خروج ناگهانی
spurted خروج ناگهانی
ingress and egress دخول و خروج
angle of emergence زاویه خروج
spurt خروج ناگهانی
eccentricities خروج از مرکزیت
eccentricities خروج از مرکز
eccentricity خروج از مرکزیت
ejaculated خروج منی
transpiration خروج نفوذ
spermatism خروج منی
outlet مجرای خروج
outlets مجرای خروج
emission صدور خروج
emissions صدور خروج
debouch راه خروج
exit point نقطه خروج
exhaust valve شیر خروج
outages راه خروج
outage راه خروج
exeat اجازهء خروج
emergency exit خروج اضطراری
defecation خروج مدفوع
debouchment خروج ازتنگنا
exhaust velosity سرعت خروج
dump valve شیر خروج
electron affinity انرژی خروج
emergency exit در خروج اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
steam tight مانع خروج بخار
infinite حلقهای که خروج ندارد.
exhausts تخلیه کردن خروج
eccentricity of the load خروج از مرکزیت بار
eccentricities گریز یا خروج از مرکز
clearance outwards مجوز خروج کشتی
exophthalmos خروج تخم چشم
exhaust تخلیه کردن خروج
eccentricity گریز یا خروج از مرکز
fifo خروج به ترتیب ورود
exhaust خروج گاز یابخار
out flow of labor خروج نیروی کار
exhausts خروج گاز یابخار
outer work function انرژی خروج بیرونی
clearing outwards اعلامیه خروج کشتی
shell برنامه خروج موقت
undoubling خروج از دوبلگی شطرنج
shelling برنامه خروج موقت
shells برنامه خروج موقت
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
gas tight مانع خروج گاز
primer leak خروج گازاز ته چاشنی
inner work function انرژی خروج درونی
obturator الات مانع خروج گاز
ne exeat regno دستور عدم خروج از مملکت
exhaust pipe لوله خروج بخار یا دود
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
choke ring حلقه مانع خروج گاز
Please show me the way out I'll show you ! لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
clearance outwards مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
gangways محل ورود و خروج از ناو
gangway محل ورود و خروج از ناو
exit road راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
lithotomy برش مثانه برای خروج سنگ
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
muzzle energy نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
exits خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
blowing خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
valve دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valves دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blast ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
blasts ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
photoemission خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
extravasattion خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
locks سد متحرک
movable bridge پل متحرک
remote متحرک
moveable متحرک
mobiles متحرک
lock سد متحرک
vagility متحرک
remoter متحرک
bascule bridge پل متحرک
mobile متحرک
vagile متحرک
ambulant متحرک
locomotory متحرک
movable dam سد متحرک
dynamically متحرک
dynamic متحرک
floating متحرک
drawbridge پل متحرک
drawbridges پل متحرک
moving متحرک
remotest متحرک
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
moving staircase پلکان متحرک
jack knife bridge پل متحرک تاشو
hauling part قسمت متحرک
hot money پول متحرک
escalator پلکان متحرک
counter-poise پل متحرک باسکولی
flying machine بارفیکس متحرک
moving stairway پله متحرک
flying lines لولههای متحرک
fluid capital سرمایه متحرک
floating bridge پل متحرک موقتی
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating tool ابزار متحرک
moving stairway پلکان متحرک
floating kidney کلیه متحرک
floating capital سرمایه متحرک
floating crane جرثقیل متحرک
escalator پله متحرک
moving staircase پله متحرک
mobile plant دستگاه متحرک
living corpse مرده متحرک
on the wing سیار متحرک
spermatozoid یاخته نر و متحرک
moving head با نوک متحرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com