Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
billet
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeted
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billets
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
Other Matches
complement
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
pascal
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth
نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
institutional
سازمانی
organizational
سازمانی
inorganization
بی سازمانی
organizational maintenance
تعمیرات سازمانی
organization scheme
نمودار سازمانی
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
organizational psychology
روانشناسی سازمانی
quarters in kind
منازل سازمانی
complements
پرسنل سازمانی
complement
پرسنل سازمانی
complementing
پرسنل سازمانی
complemented
پرسنل سازمانی
augmented
غیر سازمانی
augmenting
غیر سازمانی
augments
غیر سازمانی
organic
سازمانی الی
organic
سازمانی اصلی
organic
یکان سازمانی
branch material position
شغل سازمانی
organization control
کنترل سازمانی
nonorganic
غیر سازمانی
organization chart
نمودار سازمانی
organizational identity
هویت سازمانی
organizational
یکان سازمانی
augment
غیر سازمانی
positioned
مقام شغل سازمانی
position
مقام شغل سازمانی
position
حالت محل سازمانی
positioned
حالت محل سازمانی
site license
مجوز درون سازمانی
side job
شغل غیر سازمانی
noncrew
خدمه غیر سازمانی
design
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
roll call
حضور و غیاب سازمانی
make-up
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
design
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
layout
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
layout
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
style
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
style
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
layout
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
validated position
محل سازمانی خالی
validated position
شغل بلاتصدی سازمانی
organizational citizenship behavior
رفتار شهروندی سازمانی
make-up
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
design
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
style
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
vouchsafed
پذیرفتن
admits
پذیرفتن
allowing
پذیرفتن
admit
پذیرفتن
hears
پذیرفتن
hear
پذیرفتن
allows
پذیرفتن
take in
پذیرفتن
admitting
پذیرفتن
allow
پذیرفتن
vouchsafing
پذیرفتن
vouchsafes
پذیرفتن
embracing
پذیرفتن
vouchsafe
پذیرفتن
accepting
پذیرفتن
accept
پذیرفتن
to take in
پذیرفتن
take by storm
<idiom>
پذیرفتن
accepts
پذیرفتن
embraces
پذیرفتن
embraced
پذیرفتن
embrace
پذیرفتن
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
co-opting
بهمکاری پذیرفتن
co-opted
بهمکاری پذیرفتن
co-opts
بهمکاری پذیرفتن
co-opt
بهمکاری پذیرفتن
receive
رسیدن پذیرفتن
receives
رسیدن پذیرفتن
deigns
لطفا پذیرفتن
deigning
لطفا پذیرفتن
deigned
لطفا پذیرفتن
co opt
بهمکاری پذیرفتن
adopts
به فرزندی پذیرفتن
adopting
به فرزندی پذیرفتن
adoption
به فرزندی پذیرفتن
adopt
به فرزندی پذیرفتن
risked
پذیرفتن خطر
acculturate
فرهنگ پذیرفتن
to snatch at
باشتیاق پذیرفتن
hearken
بگوش دل پذیرفتن
risking
پذیرفتن خطر
to run away with
باشتاب پذیرفتن
snap up
بیدرنگ پذیرفتن
filiate
بفرزندی پذیرفتن
honor
پذیرفتن برات
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
stretch a point
<idiom>
اتفاقی پذیرفتن
deign
لطفا پذیرفتن
risk
پذیرفتن خطر
risks
پذیرفتن خطر
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
BSI
سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
in house training
برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
to toe the line
برنامه حزبی را پذیرفتن
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
westernized
تمدن غربی را پذیرفتن
westernizes
تمدن غربی را پذیرفتن
westernizing
تمدن غربی را پذیرفتن
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
to snap at an invitation
دعوتی را فورا پذیرفتن
to take a bet
پذیرفتن گرویا شرط
westernised
تمدن غربی را پذیرفتن
westernises
تمدن غربی را پذیرفتن
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
pig in a poke
<idiom>
چشم بسته پذیرفتن
westernising
تمدن غربی را پذیرفتن
westernize
تمدن غربی را پذیرفتن
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
to accept a job
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
affiliating
به فرزندی پذیرفتن مربوط
adopting
درمیان خود پذیرفتن
affiliates
به فرزندی پذیرفتن مربوط
adopts
درمیان خود پذیرفتن
affiliated
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliate
به فرزندی پذیرفتن مربوط
matriculate
قبول کردن پذیرفتن
matriculating
قبول کردن پذیرفتن
matriculates
قبول کردن پذیرفتن
adopt
درمیان خود پذیرفتن
adhibit
ترتیب دادن پذیرفتن
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
allowing
پذیرفتن اعطاء کردن
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
allow
پذیرفتن اعطاء کردن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
allows
پذیرفتن اعطاء کردن
matriculated
قبول کردن پذیرفتن
listens
پذیرفتن استماع کردن
listening
پذیرفتن استماع کردن
listened
پذیرفتن استماع کردن
listen
پذیرفتن استماع کردن
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
takes
پذیرفتن موثر واقع شدن
judaize
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
to accept this token of my esteem
پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
take
پذیرفتن موثر واقع شدن
eat humble pie
<idiom>
پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
secondary
سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
society of certified processors
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
R & D
سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
face up to
<idiom>
پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
acquisitions
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
Take somebody at his word.
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to snap up
بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
to take the fall
[American English]
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
acquisition
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
strike out
<idiom>
رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
enterprise
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprises
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
international standards organization
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
bosoms
بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
bosom
بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to overtax oneself
بیش از ظرفیت خود مسئولیتی
[کاری]
پذیرفتن
to bite the bullet
<idiom>
پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
to carry a motion by acclamation
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
National Center for Supercomputing Applications
سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
declaring
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
InterNIC
سازمانی که روشی که نام میدان ها و آدرس یکتای شبکه به کامپیوتر انتساب شده است را مدیریت میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com