English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
English Persian
rabbitry محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
Other Matches
animal husband پرورش جانوران اهلی
hares خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
thremmatology علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
sericulture پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education پرورش اموزش و پرورش
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
hares خرگوش
hare خرگوش
rabbits خرگوش
pika خرگوش بی دم
buns دم خرگوش
rabbit خرگوش
lepus خرگوش
leporis خرگوش
lapin خرگوش
bun دم خرگوش
acouchy خرگوش هندی
rabbity خرگوش دار
rabbiter شکارچی خرگوش
cotton tail خرگوش امریکایی
cony خرگوش کوچک
coney خرگوش کوچک
doe خرگوش ماده
lop ear خرگوش [به شوخی]
floppy ear خرگوش [به شوخی]
angoras موی خرگوش یا مرغوز
rabbits شکار خرگوش کردن
angora موی خرگوش یا مرغوز
forme لانه یا جای خرگوش
dower لانه خرگوش وغیره
hyrax نوعی خرگوش کوهی
rabbit شکار خرگوش کردن
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
leveret بچهء خرگوش یکساله معشوقه
agouti یکجورخرگوش امریکایی خرگوش هندی
warrens جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
purse net دام کیسهای برای خرگوش گیری
warren جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
The conjurer made the rabbit disappear . شعبده باز خرگوش را غیب کرد
holes نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holed نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holing نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hare and hounds بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
upbringing پرورش
nurture پرورش
nurturing پرورش
fosterage پرورش
breeding پرورش
nurtured پرورش
nurtures پرورش
floriculture پرورش گل
culturing پرورش
cultures پرورش
culture پرورش
training پرورش
nourishment پرورش
cultivation پرورش
pedagogy پرورش
mariculture پرورش دریازیان
bring up پرورش دادن
silviculture پرورش جنگل
aviculture پرورش مرغ
swannery محل پرورش قو
unbred پرورش نیافته
ser پرورش نوغان
self culture پرورش نفس
mental discipline پرورش ذهنی
ostreiculture پرورش صدف
germiculture پرورش میکروب
p.exercise پرورش بدنی
pisciculture پرورش ماهی
self cultivation پرورش نفس
character training پرورش منش
fostering پرورش دادن
foster پرورش دادن
fosters پرورش دادن
body building پرورش اندام
process پرورش دادن
fostered پرورش دادن
body-building پرورش اندام
data processing پرورش اطلاعات
breeding پرورش حیوانات
education اموزش و پرورش
processes پرورش دادن
falconer پرورش دهنده شاهین
falconers پرورش دهنده شاهین
education department اداره آموزش و پرورش
educationalist کارشناس اموزش و پرورش
guardian by nurture قیم بعلت پرورش
educationist متخصص اموزش و پرورش
silviculturist ویژه گر پرورش جنگل
poulterer پرورش دهنده طور
special education اموزش و پرورش استثنایی
piscicultural مربوط به پرورش ماهی
viniculture پرورش انگور شراب
nature nurture controversy مجادله سرشت- پرورش
rosarian پرورش دهنده گل سرخ
manpower development پرورش نیروی انسانی
educationists متخصص اموزش و پرورش
educationists کارشناس اموزش و پرورش
ser پرورش کرم ابریشم
educationist کارشناس اموزش و پرورش
educational مربوط به اموزش و پرورش
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
comparative education اموزش و پرورش تطبیقی
child rearing practices شیوههای پرورش کودک
apiculture پرورش زنبور عسل
calf machine دستگاه پرورش عضله
educationalists کارشناس اموزش و پرورش
f.education پرورش واموزش دختران
incubators محل پرورش اطفال زودرس
apiarist پرورش دهندهء زنبور عسل
apiarian مربوط به پرورش زنبور عسل
upbringing روش اموزش و پرورش بچه
sericulturist پرورش دهنده کرم ابریشم
sericultural وابسته به پرورش کرم ابریشم
ranch در مرتع پرورش احشام کردن
beekeeper پرورش دهندهء زنبور عسل
ranches در مرتع پرورش احشام کردن
haute ecole پرورش اسب در سطح عالی
hennery مزرعه یا محل پرورش مرغ
incubator محل پرورش اطفال زودرس
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
wooler جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
orthogenesis اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
foliage plant گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
inbreed پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
livestock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
beef cattle گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
live stock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
develop بسط دادن پرورش دادن
develops بسط دادن پرورش دادن
natives اهلی
taming اهلی
tames اهلی
tamest اهلی
tamer اهلی
tamed اهلی
tame اهلی
domesticated اهلی
native اهلی
domestic اهلی
tamely بطور اهلی
Aborigine اهلی قدیم
domestic animals حیوانات اهلی
domesticity حالت اهلی
domesticate اهلی کردن
domesticated اهلی شده
naturalized اهلی شده
domestication اهلی سازی
domesticating اهلی کردن
livestock چارپایان اهلی
domesticates اهلی کردن
semidomesticated نیمه اهلی
live stock چارپایان اهلی
fox terrier نوعی سگ اهلی
farmed پرورشگاه حیوانات اهلی
pet حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
farm پرورشگاه حیوانات اهلی
farms پرورشگاه حیوانات اهلی
domestically بطور خانوادگی و اهلی
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
manx cat گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com