English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
Other Matches
psychomancy رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus رابطه رابطه داخلی
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
datum مبدا
refrence مبدا
of از مبدا
era مبدا
origins مبدا
origin مبدا
eras مبدا
proveance مبدا
provenience مبدا
source file فایل مبدا
offspring مبدا منشا
epoch مبدا تاریخ
epochs مبدا تاریخ
origins منشا مبدا
proximal نزدیک مبدا
time base مبدا زمانی
certificate of origin گواهی مبدا
origin منشا مبدا
home record رکورد مبدا
the christian era مبدا تاریخ میلادی
cerebellar peduncles فخذین مبدا نخاع
prime meridian نصف النهار مبدا
polygenetic دارای چندین مبدا
prime meridian دایره نیمروز مبدا
cerebral peduncles ساعدین مبدا نخاع
polygeny تعد د مبدا بشر
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
it is of doubtful proveance مبدا ان مشکوک است
port مامن مبدا مسافرت
basing point نقطه مبدا برای قیمت
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
messages انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
message انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
reference آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
switching بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
references آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
bond رابطه
linkage رابطه
linkages رابطه
equation رابطه
equations رابطه
connexions رابطه
contingence رابطه
relation رابطه
relevancy رابطه
connection رابطه
correlation رابطه
relevance رابطه
respect رابطه
respects رابطه
relationships رابطه
relationship رابطه
vectors سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
mil relation رابطه میلیم
monotonic relation رابطه همسو
mil relation رابطه میلیمی
mil formula رابطه میلیمی
mutual relationship رابطه متقابل
lead lag relation رابطه سبقت
preattunement هم آهنگی [رابطه ای]
negative relation رابطه منفی
flow formula رابطه جریان
functional relation رابطه تابعی
functional relationship رابطه تابعی
relations of production رابطه تولید
incommunicable بدون رابطه
interrelation رابطه متقابل
preattunement وفق [رابطه ای]
negative relation رابطه معکوس
tie رابطه برابری
terms of trade رابطه مبادله
symbiotic relation رابطه همزیستی
ties رابطه برابری
sonship رابطه فرزندی
relation learning رابطه اموزی
linear relationship رابطه خطی
relation رابطه نسبت
preattunement هم کوکی [رابطه ای]
relationship رابطه [ریاضی]
privity of contract رابطه متعاقدین
positive relation رابطه مثبت
positive relation رابطه مستقیم
fiduciary relationship رابطه امانی
lesbianism رابطه جنسی زن با زن
interrelationships رابطه متقابل
liaison بستگی رابطه
liaising رابطه داشتن
causal relationship رابطه علی
transitive رابطه غیرمستقیم
transitive رابطه مجازی
liaison رابطه نامشروع
interrelationship رابطه متقابل
cash nexus رابطه نقدی
arithmetic relation رابطه حسابی
binary relation رابطه دوتایی
bode's relation رابطه بود
liaisons رابطه نامشروع
correlation ضریب رابطه
liaisons بستگی رابطه
correspond رابطه داشتن
corresponded رابطه داشتن
trade off رابطه جایگزینی
contractual relationship رابطه قراردادی
liaises رابطه داشتن
definitional equation رابطه تعریفی
liaised رابطه داشتن
liaise رابطه داشتن
equivalence relation رابطه هم ارزی
corresponds رابطه داشتن
causal link رابطه سببیت
de broglie relation رابطه دوبروی
trade-off رابطه جایگزینی
trade-offs رابطه جایگزینی
commutation relation رابطه جابجایی
semicompiled برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
cohered رابطه خویشی داشتن
break away قطع رابطه کردن
cohering رابطه خویشی داشتن
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
intimacy رابطه نامشروع جنسی
cohabit رابطه جنسی داشتن
cohabited رابطه جنسی داشتن
oral intercourse رابطه جنسی دهانی
difference equation رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohere رابطه خویشی داشتن
coheres رابطه خویشی داشتن
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
recurrence relation [RR] رابطه بازگشتی [ریاضی]
to make a connection رابطه ای برقرار کردن
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
disconnection قطع نداشتن رابطه
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
mass energy relation رابطه جرم و انرژی
cause and effect relationship رابطه علت و معلولی
input output relation رابطه ورودی- خروجی
denouncement اعلان قطع رابطه
parent child relationship رابطه پدر و پسر
sexual intercourse رابطه جنسی مجامعت
cohabits رابطه جنسی داشتن
cohabiting رابطه جنسی داشتن
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
divisibility relation رابطه بخش پذیری [ریاضی]
filiation نسل رابطه پدر و فرزندی
causality رابطه بین علت ومعلول
mil rule قانون مربوط به رابطه میلیمی
causal nexus رابطه میان علت و معلول
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
habit روش طرز رشد رابطه
fisher equation این رابطه عبارت است از :
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
thermoelectric وابسته به رابطه برق وحرارت
to discontinue relations [with somone] رابطه قطع کردن [با کسی]
habits روش طرز رشد رابطه
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
neutral technology تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
faulty connection رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to pull strings از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
sugar daddies مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
hypotaxis رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC پایه کار مبدا کار
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com