English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (11 milliseconds)
English Persian
axis of rotation محور دوران
Search result with all words
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
roll دوران حول محور طولی غلطش
rolled دوران حول محور طولی غلطش
rolls دوران حول محور طولی غلطش
twist دوران حول محور افقی پیچش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
twists دوران حول محور افقی پیچش
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
Other Matches
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
rotation دوران
cycles دوران
swimming دوران
cycled دوران
cycle دوران
era دوران
gyrations دوران
circulations دوران
periods دوران
circulation دوران
gyration دوران
eras دوران
vertigo دوران
period دوران
space age دوران کیهان
peacetime دوران صلح
wifehood دوران زوجیت
off season در دوران کسادی
rotation چرخش دوران
off season در دوران کم کاری
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
rotated دوران کردن
rotates دوران کردن
dizzy دچار دوران سر
rotate دوران کردن
revolutions دوران شورش
revolution دوران شورش
revolution چرخش دوران
races دوران مسیر
raced دوران مسیر
race دوران مسیر
wartime دوران جنگ
revolutions چرخش دوران
distance between centers طول دوران
paleozoic دوران اول
sense of rotation جهت دوران
climacteric دوران یائسگی زن
rotation about a line دوران دور یک خط
life دوران زندگی
lives دوران زندگی
qyaternary دوران چهارم
fulcrum نقطه دوران
circulation دوران خون
aftertime دوران پیری
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
circulations دوران خون
plane of rotation سطح دوران
lucid interval دوران افاقه
angle of rotation زاویه دوران
stound دوران درد
iceman یخی بستر دوران یخ
circulatory مربوط یه دوران خون
revolution دور دوران کامل
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
revolutions دور دوران کامل
geriatrist امراض دوران پیری
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
geocentric دوران زمین مرکزی
rotational دوران گردش بدور
azoic دوران ماقبل تاریخ
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
off season وابسته به این دوران
rotation دوران گردش بدور
golden age دوران رونق و رفاه
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
golden ages دوران رونق و رفاه
jumped-up تازه به دوران رسیده
rotation about a point دوران دور یک نقطه
seasons دوران چاشنی زدن
seasoned دوران چاشنی زدن
season دوران چاشنی زدن
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
long run period دوران محاسبه بلند مدت
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
mandrel محور
journal سر محور
pedestals محور
pivots محور
trunnion سر محور
mandril محور
coaxial هم محور
spindle محور
dam axis محور سد
arbor محور
azimuth محور
pintle محور
interaxial محور
spindles محور
coaxal هم محور
concentric هم محور
pivot محور
center line خط محور
rachis محور
interaxal محور
pedestal محور
pivoted محور
stemming محور
y axis محور y
cranks محور
pin محور
cranking محور
pinned محور
pinning محور
axis خط محور
axis محور
stem محور
z axis محور "زد"
cranked محور
crank محور
axles محور
stems محور
stemmed محور
axle محور
z axis محور z
shaft head محور
shafts محور
x axis محور x
shaft محور
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
normal axis محور عمودی
optical axis محور اپتیکی
key starter shaft محور استارتر
ordinate محور عرضها
mass axis محور جرم
shaft tube خروجی محور
inclined axis محور مورب
lift axis محور برا
timeline محور زمان
lift shaft محور بالابر
main shaft محور اصلی
main axis محور اصلی
magnetic axis محور مغناطیسی
longitudinal axis محور طولی
megneto crank محور اندوکتور
misalignment غیرهم محور
line of collimation خط محور عکاسی
neutral axis محور خنثی
megneto crank محور میگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com