English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
English Persian
camshaft محور کنترل
camshafts محور کنترل
Search result with all words
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
axis of control محور کنترل هواپیما
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
lift cruise توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift engine توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
Other Matches
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
stemmed محور
journal سر محور
axle محور
stems محور
interaxal محور
azimuth محور
mandrel محور
shaft محور
stem محور
stemming محور
mandril محور
shafts محور
center line خط محور
pivot محور
pivots محور
pivoted محور
x axis محور x
arbor محور
spindle محور
spindles محور
pintle محور
rachis محور
interaxial محور
axis محور
y axis محور y
cranks محور
cranking محور
z axis محور z
axis خط محور
cranked محور
z axis محور "زد"
coaxal هم محور
coaxial هم محور
concentric هم محور
pedestal محور
pinning محور
pin محور
axles محور
trunnion سر محور
dam axis محور سد
pinned محور
shaft head محور
crank محور
pedestals محور
axle box انگشتی محور
axis of rotation محور دوران
axis of rotation محور چرخش
child centered کودک محور
back axle محور عقب
drive shaft محور محرکه
pivot محور قامه
y axis محور عمودی
symmetry axis محور تقارن
basic shaft محور اصلی
pinion shaft محور پی نیون
cartesian coordinates محور مختصات
axis of symmery محور تقارن
x axis محور طولها
propeller shaft محور کاردان
y axis محور ایگرگ ها
y axis محور وای
axle pin میل محور
y axis محور عرضها
axis of the bore محور لوله
drive shaft محور رانش
y axis محور ایگرگ
brake cross shaft محور ترمز
pump shaft محور پمپ
axis of symmetry محور تقارن
drive shafts محور محرکه
cartesial axis محور دکارتی
propeller shaft محور مفصلی
basic shaft محور واحد
x axis محور ایکس
x axis محور ایکس ها
shaft collar بست محور
axis محور چرخ
output shaft محور خروجی
axis محور طولی
hinge pin محور لولایی
hollow shaft محور مجوف
shaft tube خروجی محور
hollow shaft محور توخالی
hinges مدار محور
hinge مدار محور
abscissa محور افقی
abscissa محور طولی
abscissa محور طولها
cranks دسته محور
cranking دسته محور
cranked دسته محور
crank دسته محور
paradigmatic axis محور جانشینی
quills محور مجوف
tang of file محور سوهان
shaft tunnel گذرگاه محور
shaft bracket نگهدارنده محور
signal axis محور مخابرات
gavernor shaft محور رگولاتور
solid shaft محور توپر
shafts محور استوانهای
shaft محور استوانهای
steering shaft محور فرمان
forelock میخ محور
forelocks میخ محور
rotary axis محور دوار
floating axle محور نوسان
roll axis محور غلطش
flexural axis محور خمش
cantilever extension محور سگدست
refrence axis محور مبداء
quill محور مجوف
axles محور انتقال
axles محور صاف
axle محور صاف
articulated shaft محور مفصلی
autocentric خود محور
axial of an aircraft محور هواپیما
wing axis محور بال
axis of advance محور پیشروی
axis of earth محور زمین
lynchpins پین محور
lynchpins میخ محور
linchpins پین محور
linchpins میخ محور
linchpin پین محور
linchpin میخ محور
coaxing کابل هم محور
coaxes کابل هم محور
coaxed کابل هم محور
coax کابل هم محور
pivots محور قامه
visual axis محور بینایی
vertical axis محور قائم
axle اکسل محور
ordinate محور عرضها
thole pin محور جاپارویی
optical axis محور اپتیکی
imaginary axis محور انگاری
camshafts محور بادامک
camshaft محور بادامک
improper axis محور نامتعارف
transmission shaft محور انتقال
transverse axis محور عرضی
axle محور انتقال
trunnions محور قبضتین
inclined axis محور مورب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com