English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
barnyard محوطهء اطراف انبار
barnyards محوطهء اطراف انبار
Other Matches
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
environs اطراف
from the four winds از اطراف
milieus اطراف
milieu اطراف
milieux اطراف
parties اطراف
environments اطراف
environment اطراف
sides of the question اطراف موضوع
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
architrave گچبری اطراف در
gravesides اطراف قبر
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
graveside اطراف قبر
ambient noise صدای اطراف
vicinity در حدود در اطراف
pappus کلاله اطراف گل
about در اطراف نزدیک
pericardium اطراف قلب
periderm پوست اطراف
edge zone اطراف لبه
wry به اطراف چرخاندن
wryly به اطراف چرخاندن
parties متداعیین اطراف دعوی
black eye سیاهی اطراف چشم
sea chest مکندههای اطراف ناو
black eyes سیاهی اطراف چشم
to look a bout اطراف کار را پاییدن
touchline خط اطراف زمین فوتبال
quayside زمین اطراف بارانداز
look round اطراف کار را دیدن
seaward اطراف دریا روبدریا
port ریل اطراف ناو
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
frame و مرز اطراف فضای پنجره
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
safe distance مسافت امن اطراف مین
whisker موی اطراف گونه وچانه
whiskery موی اطراف گونه وچانه
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
albanega [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
cisterns اب انبار
storage انبار
store-room انبار
storing انبار
thesauruses انبار
depository انبار
store room انبار
agglomeration انبار
thesaurus انبار
garnering انبار
garnered انبار
magazine انبار
garners انبار
garner انبار
cistern اب انبار
in bond در انبار
freight house انبار
entrepot انبار
store انبار
magazines انبار
store-rooms انبار
wastes انبار
reservoirs اب انبار
reservoirs انبار
barns انبار
barn انبار
stock room انبار
storehouses انبار
room انبار
rooms انبار
spoil pit انبار
almery انبار
reservoir انبار
reservoir اب انبار
tower silo انبار
waste انبار
water reservoir اب انبار
water storage tank اب انبار
sluiced انبار
sluices انبار
pantechnicon انبار
pantechnicons انبار
stockroom انبار
stockrooms انبار
cellars انبار
storeroom انبار
cellar انبار
storage tank انبار
storage bunker انبار
seraglio انبار
reservedness انبار
warehouse انبار
sluice انبار
depot انبار
stocked انبار
warehouses انبار
stock انبار
storehouse انبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com