English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
court of minor offence محکمه خلاف
court of petty offences محکمه خلاف
police court محکمه خلاف
Other Matches
assize محکمه
forum محکمه
court محکمه
tribunals محکمه
tribunal محکمه
forums محکمه
forums دادگاه محکمه
court of first instance محکمه بدایت
forum دادگاه محکمه
the court above محکمه بالاتر
religious court محکمه شرع
tribunal دادگاه محکمه
judgments حکم محکمه
judgements حکم محکمه
judgement حکم محکمه
tribunals دادگاه محکمه
court of a محکمه استیناف
industrial tribunal محکمه صناعی
criminal court محکمه جنائی
open court محکمه عمومی
arret حکم محکمه
lower court محکمه تالی
bench هیات قضات محکمه
benches هیات قضات محکمه
probate court محکمه امور حسبی
querela دعوی مطروح در محکمه
arraignment احضار به محکمه تعقیب
docketed دفتر اوقات محکمه
dockets دفتر اوقات محکمه
docket دفتر اوقات محکمه
docketing دفتر اوقات محکمه
venire faciac حکم احضار به محکمه
courts of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
right of begin حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
courts of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
dock جای محکوم یازندانی در محکمه
docked جای محکوم یازندانی در محکمه
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
docks جای محکوم یازندانی در محکمه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
judicial writ نامه رسمی صادره از محکمه
lord chief justice رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
consultary response نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
trespassed خلاف
trespass خلاف
trespassing خلاف
perverse خلاف بد
petty offence خلاف
offense,etc خلاف
misconduct خلاف
minor offence خلاف
delict خلاف
misdeeds خلاف
trespasses خلاف
misdeed خلاف
misdemeanor خلاف
offenses خلاف
offence خلاف
contrary to بر خلاف
misdoing خلاف
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
contrary to nature بر خلاف طبیعت
anticlimactic خلاف انتظاری
illogic خلاف منطق
immorally بر خلاف اخلاق
impolicy خلاف مصلحت
inadvisability خلاف مصلحت
contra flow خلاف جهت
abnonmally بر خلاف قاعده
guilty of a minor offence خلاف کار
missatement خلاف گویی
malversation اختلاس خلاف
commit a minor offence خلاف کردن
misprision خلاف کاری
untruthful خلاف حقیقت
misconduct خلاف کاری
anomalous خلاف قاعده
contrary مقابل خلاف
unconscionable خلاف وجدان
irregular خلاف قاعده
untrue خلاف واقع
contradictions خلاف گویی
contradiction خلاف گویی
fouls خلاف طوفانی
foulest خلاف طوفانی
fouler خلاف طوفانی
fouled خلاف طوفانی
offender خلاف کار
offenders خلاف کار
reversed خلاف جهت
immoral خلاف اخلاق
unlawful خلاف شرع
anomaly خلاف قاعده
anomalies خلاف قاعده
foul خلاف طوفانی
trumped-up خلاف واقع
trumped up خلاف واقع
unconventional خلاف عرف
opposit در خلاف جهت
reverse خلاف جهت
police court دادگاه خلاف
reverses خلاف جهت
reversing خلاف جهت
to offend against any one به کسی خلاف کردن
irregular act عمل خلاف رویه
malfeasance کار خلاف قانون
to rise up against someone [something] شورش کردن بر خلاف
unreason عمل خلاف عقل
inequity خلاف موازین انصاف
inequitable خلاف موازین انصاف
offends مرتکب خلاف شدن
upwind خلاف جهت باد
unscientific خلاف موازین علمی
hacker شخص خلاف کار
inequities خلاف موازین انصاف
offend مرتکب خلاف شدن
offended مرتکب خلاف شدن
counterclockwise در خلاف عقربههای ساعت
untruths خلاف حقیقت کذب
illegality کار خلاف قانون
heterotaxy ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis ترتیب خلاف قاعده
counterclockwise در خلاف جهت ساعت
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
untruth خلاف حقیقت کذب
hackers شخص خلاف کار
To swim against the current. بر خلاف جریان آب شنا کردن
condition contrary to the requirment of شرط خلاف مقتضای عهد
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] این بر خلاف قرارداد ما است.
condition contrary to the requirment شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement شرط خلاف مقتضای عقد
counterclockwise rotation حرکت در خلاف عقربههای ساعت
malfeasance شرارت کار خلاف قانون
impoliticly از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
unconstitutional بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crosses خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser خلاف میل کسی رفتار کردن
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
to strive against the stream <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to swim against the tide <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shield , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shields , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
backwards در جهت عقب یا در خلاف جهت
backward در جهت عقب یا در خلاف جهت
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com