Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
milieu therapy	محیط درمانی
therapeutic millieu	محیط درمانی
Other Matches
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
physiotherapy	تن درمانی
remedial	درمانی
physical therapy	تن درمانی
hydrotherapy	اب درمانی
hydropathic	اب درمانی
therapeutic	درمانی
therapeutic community	اجتماع درمانی
narcotherapy	تخدیر درمانی
music therapy	موسیقی درمانی
therapeutic impasse	بن بست درمانی
thermotherapy	حرارت درمانی
art therapy	هنر درمانی
convulsive therapy	تشنج درمانی
physical therapy	ورزش درمانی
behavior therapy	رفتار درمانی
play therapy	بازی درمانی
reality therapy	واقعیت درمانی
semantic therapy	معنا درمانی
relaxation therapy	ارمش درمانی
role therapy	نقش درمانی
religious therapy	دین درمانی
recreation therapy	سرگرمی درمانی
kinesiotherapy	جنبش درمانی
gestalt therapy	گشتالت درمانی
immunotherapy	ایمن درمانی
chemotherapy	شیمی درمانی
psychotherapy	روان درمانی
hydropathist	متخصص اب درمانی
hydrotherapeutic	بنگاه اب درمانی
hydropath establishment	بنگاه اب درمانی
family therapy	خانواده درمانی
electrotherapy	برق درمانی
logopedics	گفتار درمانی
radiotherapy	پرتو درمانی
group therapy	گروه درمانی
speech therapy	گفتار درمانی
insight therapy	بینش درمانی
hypnotherapy	هیپنوتیسم درمانی
homoeopathy [British]	همسان درمانی
homeopathy	همسان درمانی
will therapy	اراده درمانی
balneology	علم استحمام درمانی
nondirective psychotherapy	روان درمانی بی رهنمود
curative	دارای خاصیت درمانی
direct psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
psychagogy	روان درمانی رهنمودی
directive psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
ambulatory psychotherapy	روان درمانی سر پایی
cerebral electrotherapy	برق درمانی مغزی
reconstructive psychotherapy	روان درمانی بازساختی
hospitalization	پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
brief psychotherapy	روان درمانی کوتاه مدت
triage	سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
outlined	محیط
outside	محیط
perimeter	محیط
perimeters	محیط
outsides	محیط
environment	محیط
lapped	محیط
sphere	محیط
outlines	محیط
circuity	محیط
outlining	محیط
setting	محیط
lap	محیط
circumferences	محیط
settings	محیط
entourage	محیط
spheres	محیط
outline	محیط
circumference	محیط
ambiance	محیط
entourages	محیط
outward things	محیط
surroundings	محیط
millieu	محیط
mediums	محیط
medium	محیط
ambience	محیط
peripheries	محیط
girth	محیط
environments	محیط
milieux	محیط
periphery	محیط
milieu	محیط
milieus	محیط
girths	محیط
dispersion medium	محیط پاشندگی
operational environment	محیط فعالیت
threptic	محیط زاد
climate for growth	محیط رشد
polarization of a medium	قطبش محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
psychological environment	محیط روانی
induced environment	محیط القایی
dispersive medium	محیط پخش
operational environment	محیط عملیاتی
windowing environment	محیط پنجرهای
in vitro	در محیط مصنوعی
shelf environment	محیط کم عمق
ill neighboured	دارای محیط بد
living environment	محیط زنده
social milieu	محیط اجتماعی
miseenscene	محیط کلی
mixed environment	محیط درهم
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
environment architecture	معماری محیط
in vivo	در محیط طبیعی
bonification	به سازی محیط
milieux	محیط اجتماعی
environment	محیط زیست
milieu	محیط اجتماعی
comprehensive	وسیع محیط
contour	محیط مرئی
mediums	محیط کشت
circling	محیط دایره
circles	محیط دایره
circled	محیط دایره
circle	محیط دایره
silhouette	محیط مریی
silhouettes	محیط مریی
perimeter	پیرامون محیط
perimeters	پیرامون محیط
milieus	محیط اجتماعی
environmentalists	محیط نگر
medium	محیط کشت
acclimatization	سازش با محیط
circumference	محیط دایره
workbenches	محیط کاری
environments	محیط زیست
circumferences	محیط دایره
periphery	محیط حدود
atmospheric environement	محیط جوی
peripheries	محیط حدود
bodification	بهسازی محیط
workbench	محیط کاری
environmentalist	محیط نگر
ambient pressure	فشار محیط
ambient temperature	دمای محیط
induced environment	محیط القا شده
element	محیط طبیعی اخشیج
terrestrial environment	وضع محیط زمین
it is meters	محیط ان دومتر است
psychonomics	محیط شناسی روانی
elements	محیط طبیعی اخشیج
eco-	پیشوند محیط پرگیر
metaerg	صفت محیط زاد
misfits	غیر متجانس با محیط
misfit	غیر متجانس با محیط
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
bonification scheme	طرح بهسازی محیط
acid cure	پخت در محیط اسیدی
environmentalist	محیط زیست گرا
environmentalist	محیط زیست شناس
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
derealization	دگرسان بینی محیط
outsides	محیط دست بالا
data base environment	محیط پایگاه داده
outside	محیط دست بالا
peripheral	دورهای وابسته به محیط
collapse design	محاسبه در محیط خمیری
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
atlantic	دریای محیط غربی
environmental protection	حفاظت محیط زیست
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
environmental conservation	حفافت محیط زیست
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalism	محیط زیست گرایی
circumstance	شرایط محیط اهمیت
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
environmentalists	محیط زیست شناس
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
environmentalism	محیط زیست شناسی
environmentalists	محیط زیست گرا
cryotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
test	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
contamination	عدم خلوص و یکنواختی محیط
element	عامل اصلی محیط طبیعی
inverting	تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts	تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
invert	تغییر اعداد در محیط دودویی
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
elastic design	طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
elements	عامل اصلی محیط طبیعی
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com