Dictiornary-Farsi | محیط طبیعی اخشیج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
element	محیط طبیعی اخشیج
elements	محیط طبیعی اخشیج


Other Matches

in vivo	در محیط طبیعی
elements	عامل اصلی محیط طبیعی
element	عامل اصلی محیط طبیعی
quintes sence	اخشیج پنجم
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
spheres	محیط
sphere	محیط
circumference	محیط
circumferences	محیط
milieu	محیط
entourage	محیط
entourages	محیط
girth	محیط
girths	محیط
periphery	محیط
perimeters	محیط
medium	محیط
mediums	محیط
ambiance	محیط
environment	محیط
milieus	محیط
milieux	محیط
ambience	محیط
surroundings	محیط
perimeter	محیط
peripheries	محیط
outlines	محیط
setting	محیط
settings	محیط
outward things	محیط
millieu	محیط
environments	محیط
outsides	محیط
lapped	محیط
lap	محیط
outside	محیط
outlining	محیط
circuity	محیط
outlined	محیط
outline	محیط
circles	محیط دایره
ill neighboured	دارای محیط بد
operational environment	محیط عملیاتی
therapeutic millieu	محیط درمانی
milieu	محیط اجتماعی
in vitro	در محیط مصنوعی
mediums	محیط کشت
milieu therapy	محیط درمانی
medium	محیط کشت
circling	محیط دایره
environments	محیط زیست
living environment	محیط زنده
circumference	محیط دایره
mixed environment	محیط درهم
peripheries	محیط حدود
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
circle	محیط دایره
circled	محیط دایره
miseenscene	محیط کلی
circumferences	محیط دایره
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
periphery	محیط حدود
environment	محیط زیست
acclimatization	سازش با محیط
induced environment	محیط القایی
dispersion medium	محیط پاشندگی
dispersive medium	محیط پخش
ambient pressure	فشار محیط
ambient temperature	دمای محیط
environmentalist	محیط نگر
environmentalists	محیط نگر
environment architecture	معماری محیط
polarization of a medium	قطبش محیط
bonification	به سازی محیط
bodification	بهسازی محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
climate for growth	محیط رشد
psychological environment	محیط روانی
shelf environment	محیط کم عمق
atmospheric environement	محیط جوی
social milieu	محیط اجتماعی
contour	محیط مرئی
perimeters	پیرامون محیط
milieux	محیط اجتماعی
windowing environment	محیط پنجرهای
silhouette	محیط مریی
silhouettes	محیط مریی
threptic	محیط زاد
milieus	محیط اجتماعی
perimeter	پیرامون محیط
comprehensive	وسیع محیط
operational environment	محیط فعالیت
terrestrial environment	وضع محیط زمین
misfits	غیر متجانس با محیط
misfit	غیر متجانس با محیط
induced environment	محیط القا شده
data base environment	محیط پایگاه داده
environmentalism	محیط زیست شناسی
collapse design	محاسبه در محیط خمیری
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
psychonomics	محیط شناسی روانی
environmentalism	محیط زیست گرایی
atlantic	دریای محیط غربی
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
environmental conservation	حفافت محیط زیست
bonification scheme	طرح بهسازی محیط
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
derealization	دگرسان بینی محیط
metaerg	صفت محیط زاد
eco-	پیشوند محیط پرگیر
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
acid cure	پخت در محیط اسیدی
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
it is meters	محیط ان دومتر است
peripheral	دورهای وابسته به محیط
outsides	محیط دست بالا
outside	محیط دست بالا
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalist	محیط زیست گرا
environmentalists	محیط زیست شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
environmental protection	حفاظت محیط زیست
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
circumstance	شرایط محیط اهمیت
environmentalists	محیط زیست گرا
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
contamination	عدم خلوص و یکنواختی محیط
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط
inverting	تغییر اعداد در محیط دودویی
great circle	بزرگترین دایره محیط یک کره
test	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
invert	تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts	تغییر اعداد در محیط دودویی
elastic design	طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
the outer world	مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
demarcation	نشان دادن اختلاف بین دو محیط
acid alkylation	الکیل دار کردن در محیط اسیدی
contour	محیط مریی دوره میزان منحنی
oxydizing agents	مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
environmental services	دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
ecesis	نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
airspeed	سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds	سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
the Green Dot® [recycling symbol]	علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
track [on a sound recording medium]	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
music track	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
extraterrestrials	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
alternate	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
autecology	مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
alternated	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
stenotopic	دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
archive	قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
archive	کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
alternates	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
isoperimetry	گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
virtual	شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
cenogenesis	تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
to greenwash	نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
cabin supercharger	کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
silvan	طبیعی
physical	طبیعی
innate	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
homebred	طبیعی
home born	طبیعی
natural right	حق طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
indigenous	طبیعی
naturals	طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
normal	طبیعی
natural	طبیعی
annulus	دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
sere	تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
eurytopic	دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
integrated	محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
ecology	علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
cabin blower	در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
original ground	زمین طبیعی
nonrepresentational	غیر طبیعی
seeping	تراوش طبیعی