Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
contour	محیط مرئی
Other Matches
lightest	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
visible	مرئی
visible light	نور مرئی
tangible benefits	منافع مرئی
visible horizon	افق مرئی
visible balance	تراز مرئی
tangible assets	دارائیهای مرئی
tangible assets	دارائی مرئی
visible radiation	تابش مرئی
visible radiation	طیف مرئی
spectral characteristic	مشخصه مرئی
visible rising	طلوع مرئی
sight glass	شیشه مرئی
visibles	کالاهای مرئی
visible spectrum	طیف مرئی
visible setting	غروب مرئی
visible	مرئی اشکار
spectral sensitivity characteristic	مشخصه حساسیت مرئی
selenocentric	مرئی از مرکز ماه
visibles	اقلام مرئی تجارت
visualization	مرئی ساختن سیال
invisible	ناپدید غیر مرئی
on screen formating	قالب بندی مرئی
videoed	فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videos	فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing	فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
video	فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
formwork exposed	قالب بندی سطوح مرئی
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
vortex trail	دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
photovoltaic cell	مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
actinism	خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
circuity	محیط
perimeter	محیط
circumferences	محیط
spheres	محیط
sphere	محیط
perimeters	محیط
milieux	محیط
outward things	محیط
peripheries	محیط
girth	محیط
entourages	محیط
entourage	محیط
millieu	محیط
girths	محیط
milieu	محیط
milieus	محیط
periphery	محیط
lap	محیط
outlined	محیط
environment	محیط
outlines	محیط
outlining	محیط
outline	محیط
setting	محیط
settings	محیط
lapped	محیط
outsides	محیط
outside	محیط
environments	محیط
surroundings	محیط
circumference	محیط
ambience	محیط
ambiance	محیط
mediums	محیط
medium	محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
climate for growth	محیط رشد
bonification	به سازی محیط
bodification	بهسازی محیط
atmospheric environement	محیط جوی
ambient pressure	فشار محیط
ambient temperature	دمای محیط
dispersion medium	محیط پاشندگی
operational environment	محیط عملیاتی
operational environment	محیط فعالیت
windowing environment	محیط پنجرهای
polarization of a medium	قطبش محیط
psychological environment	محیط روانی
shelf environment	محیط کم عمق
social milieu	محیط اجتماعی
mixed environment	محیط درهم
miseenscene	محیط کلی
therapeutic millieu	محیط درمانی
dispersive medium	محیط پخش
environment architecture	معماری محیط
ill neighboured	دارای محیط بد
in vitro	در محیط مصنوعی
in vivo	در محیط طبیعی
induced environment	محیط القایی
living environment	محیط زنده
milieu therapy	محیط درمانی
threptic	محیط زاد
circles	محیط دایره
milieux	محیط اجتماعی
milieus	محیط اجتماعی
milieu	محیط اجتماعی
mediums	محیط کشت
environmentalist	محیط نگر
periphery	محیط حدود
environment	محیط زیست
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
environmentalists	محیط نگر
circling	محیط دایره
circle	محیط دایره
circled	محیط دایره
comprehensive	وسیع محیط
peripheries	محیط حدود
environments	محیط زیست
acclimatization	سازش با محیط
circumferences	محیط دایره
circumference	محیط دایره
medium	محیط کشت
perimeters	پیرامون محیط
silhouette	محیط مریی
silhouettes	محیط مریی
perimeter	پیرامون محیط
induced environment	محیط القا شده
misfits	غیر متجانس با محیط
circumstance	شرایط محیط اهمیت
it is meters	محیط ان دومتر است
misfit	غیر متجانس با محیط
element	محیط طبیعی اخشیج
elements	محیط طبیعی اخشیج
eco-	پیشوند محیط پرگیر
psychonomics	محیط شناسی روانی
terrestrial environment	وضع محیط زمین
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
metaerg	صفت محیط زاد
environmentalism	محیط زیست شناسی
environmentalist	محیط زیست گرا
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
atlantic	دریای محیط غربی
collapse design	محاسبه در محیط خمیری
bonification scheme	طرح بهسازی محیط
environmentalist	محیط زیست شناس
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
peripheral	دورهای وابسته به محیط
outside	محیط دست بالا
outsides	محیط دست بالا
derealization	دگرسان بینی محیط
data base environment	محیط پایگاه داده
environmental conservation	حفافت محیط زیست
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
acid cure	پخت در محیط اسیدی
environmentalists	محیط زیست گرا
environmental protection	حفاظت محیط زیست
environmentalists	محیط زیست شناس
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
environmentalism	محیط زیست گرایی
test	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
element	عامل اصلی محیط طبیعی
tested	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط
tests	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
elements	عامل اصلی محیط طبیعی
inverts	تغییر اعداد در محیط دودویی
contamination	عدم خلوص و یکنواختی محیط
great circle	بزرگترین دایره محیط یک کره
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
elastic design	طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
inverting	تغییر اعداد در محیط دودویی
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
invert	تغییر اعداد در محیط دودویی
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
contour	محیط مریی دوره میزان منحنی
oxydizing agents	مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
demarcation	نشان دادن اختلاف بین دو محیط
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
the outer world	مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
acid alkylation	الکیل دار کردن در محیط اسیدی
environmental services	دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
extraterrestrial	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
track [on a sound recording medium]	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
ecesis	نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
the Green Dot® [recycling symbol]	علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
music track	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
extraterrestrials	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
airspeeds	سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed	سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
autecology	مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
alternated	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
archive	کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com