Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
silhouette
محیط مریی
silhouettes
محیط مریی
Search result with all words
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
Other Matches
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
visible
مریی
obvious
مریی
sightly
مریی
skyline
افق مریی
skylines
افق مریی
visibly
بطور مریی
macroscopic
نمودار به چشم مریی
spectrum
رنگهای مریی درطیف بین
stereobate
پی مریی وروی زمین ساختمان
submicroscopic
خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ
luminous flux
جریان تشعشع در طول موج مریی
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
milieux
محیط
circumferences
محیط
periphery
محیط
perimeters
محیط
outward things
محیط
circumference
محیط
surroundings
محیط
perimeter
محیط
millieu
محیط
circuity
محیط
milieus
محیط
spheres
محیط
peripheries
محیط
girths
محیط
girth
محیط
entourages
محیط
entourage
محیط
sphere
محیط
milieu
محیط
ambience
محیط
ambiance
محیط
environments
محیط
settings
محیط
outline
محیط
lap
محیط
lapped
محیط
environment
محیط
setting
محیط
outside
محیط
mediums
محیط
medium
محیط
outsides
محیط
outlined
محیط
outlines
محیط
outlining
محیط
atmospheric environement
محیط جوی
ambient temperature
دمای محیط
ambient pressure
فشار محیط
dispersive medium
محیط پخش
perimeter
پیرامون محیط
perimeters
پیرامون محیط
perimeter
[circumference]
of a circle
محیط دایره
acclimatization
سازش با محیط
bodification
بهسازی محیط
bonification
به سازی محیط
threptic
محیط زاد
milieu therapy
محیط درمانی
psychological environment
محیط روانی
therapeutic millieu
محیط درمانی
operational environment
محیط فعالیت
miseenscene
محیط کلی
mixed environment
محیط درهم
operational environment
محیط عملیاتی
social milieu
محیط اجتماعی
polarization of a medium
قطبش محیط
windowing environment
محیط پنجرهای
living environment
محیط زنده
circumambient
محیط دورگردیدن
climate for growth
محیط رشد
dispersion medium
محیط پاشندگی
environment architecture
معماری محیط
ill neighboured
دارای محیط بد
in vitro
در محیط مصنوعی
in vivo
در محیط طبیعی
induced environment
محیط القایی
shelf environment
محیط کم عمق
environmentalist
محیط نگر
mediums
محیط کشت
environment
محیط زیست
circumference
محیط دایره
workbenches
محیط کاری
circumferences
محیط دایره
comprehensive
وسیع محیط
contour
محیط مرئی
environmentalists
محیط نگر
peripheries
محیط حدود
medium
محیط کشت
circle
محیط دایره
workbench
محیط کاری
milieu
محیط اجتماعی
milieux
محیط اجتماعی
periphery
محیط حدود
circling
محیط دایره
circles
محیط دایره
circled
محیط دایره
milieus
محیط اجتماعی
environments
محیط زیست
environmentalist
محیط زیست شناس
environmentalism
محیط زیست شناسی
environmentalist
محیط زیست گرا
environmentalists
محیط زیست شناس
environmentalism
محیط زیست گرایی
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
eco-
پیشوند محیط پرگیر
environmentalists
محیط زیست گرا
circumstance
شرایط محیط اهمیت
psychonomics
محیط شناسی روانی
terrestrial environment
وضع محیط زمین
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
metaerg
صفت محیط زاد
element
محیط طبیعی اخشیج
elements
محیط طبیعی اخشیج
induced environment
محیط القا شده
environments
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmental psychology
روانشناسی محیط نگر
misfits
غیر متجانس با محیط
acid cure
پخت در محیط اسیدی
bonification scheme
طرح بهسازی محیط
outsides
محیط دست بالا
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
acid catalysis
کاتالیزور در محیط اسیدی
outside
محیط دست بالا
misfit
غیر متجانس با محیط
atlantic
دریای محیط غربی
archibenthal enviroment
محیط ژرف اقیانوس
domain knowledge
دانش محیط کاربرد
peripheral
دورهای وابسته به محیط
environmental protection
حفاظت محیط زیست
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
environmental conservation
حفافت محیط زیست
data base environment
محیط پایگاه داده
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
it is meters
محیط ان دومتر است
derealization
دگرسان بینی محیط
invert
تغییر اعداد در محیط دودویی
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
contamination
عدم خلوص و یکنواختی محیط
element
عامل اصلی محیط طبیعی
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
inverts
تغییر اعداد در محیط دودویی
elements
عامل اصلی محیط طبیعی
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
inverting
تغییر اعداد در محیط دودویی
eupelagic environment
محیط زیر لایه زیرین
living environment
جانداران محیط زیوندگان- پرمون
great circle
بزرگترین دایره محیط یک کره
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
the outer world
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
acid alkylation
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
demarcation
نشان دادن اختلاف بین دو محیط
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
environmental refugee
پناهنده محیط زیستی
[بوم شناسی ]
[سیاست]
the Green Dot®
[recycling symbol]
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
track
[on a sound recording medium]
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
music track
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
alternate
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
ecesis
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
archive
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
autecology
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
alternates
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
alternated
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
virtual
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
to greenwash
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
isoperimetry
گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
sere
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
ecology
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
integrated
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
casework
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
antibiosis
تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
finder
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com