Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
workbench
محیط کاری
workbenches
محیط کاری
Search result with all words
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
Other Matches
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
ambience
محیط
outsides
محیط
outward things
محیط
circumference
محیط
girths
محیط
setting
محیط
girth
محیط
sphere
محیط
spheres
محیط
entourage
محیط
outside
محیط
entourages
محیط
circumferences
محیط
settings
محیط
millieu
محیط
perimeter
محیط
surroundings
محیط
outlining
محیط
lapped
محیط
outlines
محیط
circuity
محیط
outlined
محیط
mediums
محیط
perimeters
محیط
medium
محیط
environment
محیط
lap
محیط
peripheries
محیط
milieux
محیط
milieu
محیط
environments
محیط
milieus
محیط
periphery
محیط
outline
محیط
ambiance
محیط
polarization of a medium
قطبش محیط
circumambient
محیط دورگردیدن
operational environment
محیط عملیاتی
therapeutic millieu
محیط درمانی
miseenscene
محیط کلی
operational environment
محیط فعالیت
living environment
محیط زنده
mixed environment
محیط درهم
climate for growth
محیط رشد
milieu therapy
محیط درمانی
induced environment
محیط القایی
medium
محیط کشت
circumference
محیط دایره
comprehensive
وسیع محیط
environments
محیط زیست
environment architecture
معماری محیط
mediums
محیط کشت
contour
محیط مرئی
dispersive medium
محیط پخش
dispersion medium
محیط پاشندگی
in vivo
در محیط طبیعی
in vitro
در محیط مصنوعی
ill neighboured
دارای محیط بد
circumferences
محیط دایره
environmentalist
محیط نگر
environmentalists
محیط نگر
environment
محیط زیست
milieux
محیط اجتماعی
circle
محیط دایره
acclimatization
سازش با محیط
ambient pressure
فشار محیط
ambient temperature
دمای محیط
periphery
محیط حدود
circled
محیط دایره
circles
محیط دایره
milieu
محیط اجتماعی
silhouette
محیط مریی
silhouettes
محیط مریی
perimeter
پیرامون محیط
circling
محیط دایره
perimeters
پیرامون محیط
milieus
محیط اجتماعی
peripheries
محیط حدود
atmospheric environement
محیط جوی
perimeter
[circumference]
of a circle
محیط دایره
threptic
محیط زاد
social milieu
محیط اجتماعی
bodification
بهسازی محیط
windowing environment
محیط پنجرهای
shelf environment
محیط کم عمق
bonification
به سازی محیط
psychological environment
محیط روانی
environmentalists
محیط زیست گرا
environmentalism
محیط زیست گرایی
environmentalism
محیط زیست شناسی
derealization
دگرسان بینی محیط
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmental protection
حفاظت محیط زیست
misfit
غیر متجانس با محیط
misfits
غیر متجانس با محیط
environments
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
domain knowledge
دانش محیط کاربرد
environmental conservation
حفافت محیط زیست
circumstance
شرایط محیط اهمیت
environmental psychology
روانشناسی محیط نگر
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
bonification scheme
طرح بهسازی محیط
atlantic
دریای محیط غربی
eco-
پیشوند محیط پرگیر
it is meters
محیط ان دومتر است
metaerg
صفت محیط زاد
elements
محیط طبیعی اخشیج
element
محیط طبیعی اخشیج
terrestrial environment
وضع محیط زمین
peripheral
دورهای وابسته به محیط
outside
محیط دست بالا
outsides
محیط دست بالا
psychonomics
محیط شناسی روانی
archibenthal enviroment
محیط ژرف اقیانوس
induced environment
محیط القا شده
data base environment
محیط پایگاه داده
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
environmentalists
محیط زیست شناس
environmentalist
محیط زیست گرا
environmentalist
محیط زیست شناس
acid cure
پخت در محیط اسیدی
acid catalysis
کاتالیزور در محیط اسیدی
elements
عامل اصلی محیط طبیعی
inverts
تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
invert
تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
element
عامل اصلی محیط طبیعی
inverting
تغییر اعداد در محیط دودویی
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
living environment
جانداران محیط زیوندگان- پرمون
tested
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
contamination
عدم خلوص و یکنواختی محیط
eupelagic environment
محیط زیر لایه زیرین
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
great circle
بزرگترین دایره محیط یک کره
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
the outer world
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
acid alkylation
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
demarcation
نشان دادن اختلاف بین دو محیط
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
ecesis
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
alternate
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternated
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternates
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
autecology
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
the Green Dot®
[recycling symbol]
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
archive
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
track
[on a sound recording medium]
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
environmental refugee
پناهنده محیط زیستی
[بوم شناسی ]
[سیاست]
music track
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
to greenwash
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
isoperimetry
گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
virtual
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
integrated
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
ecology
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
sere
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
casework
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
antibiosis
تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com