English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English Persian
message مخابره
messages مخابره
traffic مخابره
trafficked مخابره
trafficking مخابره
traffics مخابره
communication مخابره
transmission مخابره
transmissions مخابره
despatch مخابره
traffick مخابره
Other Matches
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
message line خط مخابره
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
data communication مخابره داده ها
data transmission مخابره داده ها
data transmission مخابره داده
telegram مخابره تلگرافی
digital transmission مخابره دیجیتال
dispateh مخابره کردن
boat call مخابره با قایق
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
telegraphing مخابره تلگرافی
telegraphs مخابره تلگرافی
telegraphed مخابره تلگرافی
telegraph مخابره تلگرافی
synchronous transmission مخابره همگام
analog transmission مخابره قیاسی
telegrams مخابره تلگرافی
duplex transmission مخابره دورشتهای
duplex transmission مخابره دو رشتهای
transmission security تامین مخابره
synchronous transmission مخابره همزمان
telegraphic message مخابره تلگرافی
transmission error خطای مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmission rate سرعت مخابره
transmittal ارسال مخابره
transmittance ارسال مخابره
transmittancy ارسال مخابره
visual communication مخابره بصری
syncheronous communications مخابره همزمان
simplex transmission مخابره ساده
end of transmission انتهای مخابره
flag hoist مخابره با پرچم
neutral transmission مخابره خنثی
parallel transmission مخابره موازی
polar transmission مخابره قطبی
retransmission مخابره مجدد
satellite communications مخابره ماهوارهای
serial tranmission مخابره نوبتی
signal bridge پل مخابره ناو
wirable قابل مخابره
transmissions مخابره کردن
squawk مخابره کردن
flag پرچم مخابره
transmission مخابره مخابرات
transmissions مخابره مخابرات
squawks مخابره کردن
flags پرچم مخابره
signal مخابره کردن
transmission مخابره کردن
signaled مخابره کردن
squawked مخابره کردن
signalled مخابره کردن
communicating مخابره کردن
wire مخابره کردن
wires مخابره کردن
dispatched مخابره کردن ارسال
jammed مانع مخابره شدن
jams مانع مخابره شدن
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
jam مانع مخابره شدن
dispatches مخابره کردن ارسال
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
helio ایینه مخابره پیام
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
retransmit دوباره مخابره کردن
dispatch مخابره کردن ارسال
radiograms مخابره پیام با بی سیم
radiogram مخابره پیام با بی سیم
radioed با بی سیم مخابره کردن
despatched مخابره کردن ارسال
semaphore مخابره با پرچم دستی
transmitted data دادههای مخابره شده
despatches مخابره کردن ارسال
semaphore مخابره بوسیله پرچم
radios با بی سیم مخابره کردن
radioing با بی سیم مخابره کردن
radio با بی سیم مخابره کردن
despatching مخابره کردن ارسال
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
etb انتهای بلاک مخابره
signalled مخابره کردن علامت دادن
signaled مخابره کردن علامت دادن
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
signal مخابره کردن علامت دادن
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box دستگاه مخابره داخلی ناو
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
blinker yardarm چراغ مخابره دکل کشتی
walkie-talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
multiplex telegraphy دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
he sent me a wire تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
heliography مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
communicates مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
eot maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com