Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (7 milliseconds)
English
Persian
serial tranmission
مخابره نوبتی
Search result with all words
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
Other Matches
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
typic
نوبتی
tyupical
نوبتی
periodic
نوبتی
serials
نوبتی
paroxysmal
نوبتی
periodical
نوبتی
serial
نوبتی
serials
نوبتی ردهای
serializer
نوبتی کننده
serial subtractor
کاهشگر نوبتی
serial storage
انباره نوبتی
serial processing
پردازش نوبتی
intermittent
نوبهای نوبتی
consecutive climbing
صعود نوبتی
henotheism
توحید نوبتی
rotational post
شغل نوبتی
serial access
دستیابی نوبتی
serial adder
افزایشگر نوبتی
serial computer
کامپیوتر نوبتی
serial feeding
تغذیه نوبتی
serial operation
عمل نوبتی
serial printer
چاپگر نوبتی
serial
نوبتی ردهای
shifts
نوبتی استعداد
shifted
نوبتی استعداد
shift
نوبتی استعداد
moon blind
دچار اماس نوبتی
serializes
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
نوبتی کردن پیاپی ساختن
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
moon blindness
اماس نوبتی در چشم اسب
serialised
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
نوبتی کردن پیاپی ساختن
squads
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squad
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
pacer
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
rotating unit
یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
transmissions
مخابره
message line
خط مخابره
transmission
مخابره
traffic
مخابره
trafficked
مخابره
messages
مخابره
traffick
مخابره
message
مخابره
communication
مخابره
trafficking
مخابره
traffics
مخابره
despatch
مخابره
analog transmission
مخابره قیاسی
duplex transmission
مخابره دورشتهای
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
telegraphs
مخابره تلگرافی
wirable
قابل مخابره
dispateh
مخابره کردن
digital transmission
مخابره دیجیتال
data transmission
مخابره داده
data communication
مخابره داده ها
data transmission
مخابره داده ها
boat call
مخابره با قایق
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
end of transmission
انتهای مخابره
flag hoist
مخابره با پرچم
transmission security
تامین مخابره
transmission rate
سرعت مخابره
transmission rate
نرخ مخابره
transmission error
خطای مخابره
telegraphic message
مخابره تلگرافی
signal bridge
پل مخابره ناو
simplex transmission
مخابره ساده
syncheronous communications
مخابره همزمان
synchronous transmission
مخابره همگام
transmittal
ارسال مخابره
transmittance
ارسال مخابره
neutral transmission
مخابره خنثی
parallel transmission
مخابره موازی
polar transmission
مخابره قطبی
retransmission
مخابره مجدد
satellite communications
مخابره ماهوارهای
visual communication
مخابره بصری
transmittancy
ارسال مخابره
synchronous transmission
مخابره همزمان
telegraphing
مخابره تلگرافی
telegrams
مخابره تلگرافی
telegram
مخابره تلگرافی
squawks
مخابره کردن
transmission
مخابره کردن
flag
پرچم مخابره
transmissions
مخابره مخابرات
flags
پرچم مخابره
squawked
مخابره کردن
signal
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
squawk
مخابره کردن
signalled
مخابره کردن
transmission
مخابره مخابرات
telegraphed
مخابره تلگرافی
wire
مخابره کردن
telegraph
مخابره تلگرافی
communicating
مخابره کردن
wires
مخابره کردن
signaled
مخابره کردن
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radioing
با بی سیم مخابره کردن
jammed
مانع مخابره شدن
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
radio
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
jam
مانع مخابره شدن
retransmit
دوباره مخابره کردن
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
despatching
مخابره کردن ارسال
transmitted data
دادههای مخابره شده
jams
مانع مخابره شدن
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
despatches
مخابره کردن ارسال
despatched
مخابره کردن ارسال
semaphore
مخابره با پرچم دستی
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
dispatched
مخابره کردن ارسال
dispatches
مخابره کردن ارسال
helio
ایینه مخابره پیام
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
dispatch
مخابره کردن ارسال
etb
انتهای بلاک مخابره
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
signalled
مخابره کردن علامت دادن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
signal
مخابره کردن علامت دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
heliography
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
despatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
eot
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com