English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English Persian
luxury spending مخارج تجملی
Other Matches
program cost مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
fanciest تجملی
fancies تجملی
fancied تجملی
fancying تجملی
de luxe تجملی
fancy تجملی
luxe تجملی
luxury good تجملی
deluxe تجملی
conspicuious consumption مصرف تجملی
fancy goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تجملی
fancy fair بازارکالای تجملی
conspicious consumption مصرف تجملی
trappings یراغ تجملی
edition de luxe چاپ فریف یا تجملی
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
luxurious دارای زندگی تجملی
doll up <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
decked out <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
outgoing مخارج
expenditures مخارج
disbursements مخارج
spending مخارج
outlays مخارج
expenses مخارج
aggregate expenditures مخارج کل
municipal spending مخارج شهرداری
national expenditures مخارج ملی
national spending مخارج ملی
portage مخارج باربری
operating cost مخارج عملیاتی
welfare expenditures مخارج رفاهی
operating expenses مخارج عملیاتی
porterage مخارج باربری
expense account حساب مخارج
wasteful expenditures مخارج بیهوده
wage costs مخارج دستمزد
tax expenditures مخارج مالیاتی
foot پرداختن مخارج
superstitious uses مخارج خرافاتی
social outlays مخارج اجتماعی
reasonable scale مخارج متعارفه
rate of spending نرخ مخارج
rate of spending میزان مخارج
public expenditures مخارج عمومی
military spending مخارج نظامی
military expenditure مخارج نظامی
expense accounts حساب مخارج
estimate of costs تخمین مخارج
costs of proceedings مخارج عدلیه
cost estimate تخمین مخارج
travelling expenses مخارج سفر
capital expenditure مخارج سرمایهای
budget expenditures مخارج بودجه
actual expenses مخارج واقعی
expenditure مخارج صرف
postage مخارج پستی
expenditure approach روش مخارج
holding costs مخارج نگهداری
freight charges مخارج حمل
management expenses مخارج اداری
management expenses مخارج مدیریت
incidental expenses مخارج اتفاقی
indirect expenses مخارج غیرمستقیم
licence fee مخارج پروانه
marginal outlays مخارج نهائی
unfinanced مخارج پرداخت نشده
noncash expenditures مخارج غیر نقدی
overhead مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend میل نهائی به مخارج
deduction of expenses کسر مخارج [اقتصاد]
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
outlays هزینههای سرمایهای مخارج
marginal propensity to spend میل نهائی به مخارج
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
sumptuary law قانون تحدید مخارج
support a family متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve منحنی مخارج برحسب زمان
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
all the expenses fell on him تمام مخارج به گردن اوافتاد
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
To cut down expenses . خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
f.o.b قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com