English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (2 milliseconds)
English Persian
riskiness مخاطره امیزی
Other Matches
aventurous مخاطره طلب مخاطره امیز
merge در هم امیزی
merges در هم امیزی
syncrasy هم امیزی
confluences هم امیزی
confluence هم امیزی
coloration رنگ امیزی
sociability مردم امیزی
pigmentation رنگ امیزی
colouring رنگ امیزی
colouration رنگ امیزی
coloring رنگ امیزی
sententiousness نصیحت امیزی
polychromy رنگ امیزی
oppressiveness ستم امیزی
miraculousness اعجاز امیزی
manhelper دستک رنگ امیزی
boot topping رنگ امیزی خط ابخور
offensiveness اهانت امیزی بدی
pallet knife ماله رنگ امیزی
bepaint رنگ امیزی کردن
binaural fusion در هم امیزی شنود دو گوش
binocular fusion در هم امیزی دید دو چشمی
lay in رنگ امیزی کردن
instructiveness تعلیم امیزی بودن
flicker fusion frequency بسامد در هم امیزی سوسوها
manhelper چوب رنگ امیزی
colornig power قدرت رنگ امیزی
color wheel گردونه رنگ امیزی
color codig رنگ امیزی با علامت
bovarism در هم امیزی خیال و واقعیت
limn رنگ امیزی کردن
fret رنگ امیزی کردن
frets رنگ امیزی کردن
to blend colours زنگ امیزی کردن
bring off به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
piquancy گوشه داری طعنه امیزی
hyperbolize بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
garnishing رنگ امیزی کردن برای استتار
ham بطور اغراق امیزی عمل کردن
death traps پر مخاطره
death trap پر مخاطره
hazarding مخاطره
risking مخاطره
hazards مخاطره
adventure مخاطره
gadarene در مخاطره
jeopardy مخاطره
adventures مخاطره
hazard مخاطره
risk مخاطره
peril مخاطره
menaces مخاطره
menace مخاطره
risks مخاطره
menaced مخاطره
hazarded مخاطره
perils مخاطره
risked مخاطره
venturous پر مخاطره
riskier پر مخاطره
riskiest پر مخاطره
risky پر مخاطره
by the holy poker سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
palette لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palettes لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
endangered به مخاطره انداختن
riskful مخاطره امیز
imperiled در مخاطره انداختن
imperilling در مخاطره انداختن
imperilled در مخاطره انداختن
imperiling در مخاطره انداختن
perilous مخاطره امیز
safety hazard مخاطره ایمنی
adventurous مخاطره طلب
endanger به مخاطره انداختن
endangering به مخاطره انداختن
precarious <adj.> مخاطره آمیز
risk به مخاطره انداختن
risked به مخاطره انداختن
risks به مخاطره انداختن
risking به مخاطره انداختن
imperils در مخاطره انداختن
adventures ماجرا مخاطره
endangers به مخاطره انداختن
imperil در مخاطره انداختن
venturesome مخاطره امیز
adventuress زن مخاطره طلب
at all hazard با هر گونه مخاطره
chiaroscuro نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
perdue ماموریت مخاطره امیز
brinkmanship سیاست قبول مخاطره
to run the hazard خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
to take مخاطره معامله قماری
venture capital سرمایه مخاطره امیز
riskily بطور مخاطره امیز
perdu ماموریت مخاطره امیز
risks مخاطره ریسک خطر
venture مخاطره معامله قماری
ventured مخاطره معامله قماری
venturing مخاطره معامله قماری
risked مخاطره ریسک خطر
risk مخاطره ریسک خطر
ventures مخاطره معامله قماری
risking مخاطره ریسک خطر
adventure تجارت مخاطره آمیز
hazardously بطور مخاطره امیز
adventures تجارت مخاطره امیز
adventurously باجرات مخاطره طلبی
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
to a in باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
fuchsin رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
fuchsine رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com