English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
English Persian
risk مخاطره ریسک خطر
risked مخاطره ریسک خطر
risking مخاطره ریسک خطر
risks مخاطره ریسک خطر
Other Matches
aventurous مخاطره طلب مخاطره امیز
risking ریسک
risk ریسک
risked ریسک
risks ریسک
risk lover طرفدار ریسک
venturing مبادرت ریسک
ventures مبادرت ریسک
venture مبادرت ریسک
emergency risk ریسک اضطراری
ventured مبادرت ریسک
balancing of portfolio پوشاندن ریسک
titmouse چرخ ریسک
risky ریسک دار
to incur a risk ریسک کردن
skate on thin ice <idiom> ریسک کردن
riskiest ریسک دار
riskier ریسک دار
at owner's risks ریسک به عهده مالک
owner's risk ریسک صاحب کالا
risk avoider اجتناب کننده از ریسک
producer's risk ریسک تولید کننده
risking احتمال خطر ریسک کردن
risk احتمال خطر ریسک کردن
risks احتمال خطر ریسک کردن
hairy <idiom> ریسک دار [اصطلاح روزمره]
He took his chance. او [مرد] این ریسک را کرد.
Don't push your luck! [این وضعیت را] ریسک نکن!
risked احتمال خطر ریسک کردن
dicey <idiom> ریسک دار [اصطلاح روزمره]
hazards مخاطره
hazarding مخاطره
adventure مخاطره
peril مخاطره
adventures مخاطره
jeopardy مخاطره
gadarene در مخاطره
venturous پر مخاطره
death trap پر مخاطره
death traps پر مخاطره
menaces مخاطره
risks مخاطره
risking مخاطره
risk مخاطره
perils مخاطره
risky پر مخاطره
riskiest پر مخاطره
riskier پر مخاطره
menace مخاطره
risked مخاطره
menaced مخاطره
hazard مخاطره
hazarded مخاطره
This is a calculated risk. این یک ریسک حساب شده است
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
imperiled در مخاطره انداختن
precarious <adj.> مخاطره آمیز
risk به مخاطره انداختن
safety hazard مخاطره ایمنی
imperiling در مخاطره انداختن
imperilled در مخاطره انداختن
endangers به مخاطره انداختن
endangering به مخاطره انداختن
imperilling در مخاطره انداختن
imperils در مخاطره انداختن
endanger به مخاطره انداختن
riskiness مخاطره امیزی
riskful مخاطره امیز
at all hazard با هر گونه مخاطره
adventurous مخاطره طلب
perilous مخاطره امیز
adventures ماجرا مخاطره
venturesome مخاطره امیز
adventuress زن مخاطره طلب
imperil در مخاطره انداختن
risking به مخاطره انداختن
risks به مخاطره انداختن
risked به مخاطره انداختن
endangered به مخاطره انداختن
To twist the lions tail . با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
ventures مخاطره معامله قماری
venture capital سرمایه مخاطره امیز
adventures تجارت مخاطره امیز
ventured مخاطره معامله قماری
venture مخاطره معامله قماری
adventurously باجرات مخاطره طلبی
adventure تجارت مخاطره آمیز
venturing مخاطره معامله قماری
hazardously بطور مخاطره امیز
perdu ماموریت مخاطره امیز
riskily بطور مخاطره امیز
to run the hazard خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
to take مخاطره معامله قماری
brinkmanship سیاست قبول مخاطره
perdue ماموریت مخاطره امیز
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
to a in باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
run a risk <idiom> ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com