Dictiornary-Farsi | مخالفت امیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
antagonistic	مخالفت امیز
contrarious	مخالفت امیز


Other Matches

rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
suasive	ترغیب امیز تحریک امیز
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
antagonistic	خصومت امیز رقابت امیز
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
admonitory	نصیحت امیز توبیخ امیز
oppugnancy	مخالفت
opposeless	بی مخالفت
defiance	مخالفت
opponency	مخالفت
oppugnation	مخالفت
factions	مخالفت
gainsays	مخالفت
faction	مخالفت
recusance or sancy	مخالفت
contrariness	مخالفت
antagonism	مخالفت
disaccord	مخالفت
contrariety	مخالفت
remonstrance	مخالفت
obj	مخالفت
opposition	مخالفت
renitency	مخالفت
disagreement	مخالفت
gainsaying	مخالفت
gainsay	مخالفت
gainsaid	مخالفت
disagreements	مخالفت
divided <adj.>	در مخالفت
disgreement	مخالفت
paradoxy	مخالفت با عقایدعمومی
blackballed	مخالفت کردن
opposable	مخالفت کردنی
oppugn	مخالفت کردن با
blackballing	مخالفت کردن
vetoing	نشانه مخالفت
repugnance	تناقض مخالفت
abolitionism	مخالفت با بردگی
aversions	مخالفت ناسازگاری
repugn	مخالفت کردن با
indulging	مخالفت نکردن
indulges	مخالفت نکردن
oppugner	مخالفت کننده
vetoes	نشانه مخالفت
obscurantism	مخالفت باروشنفکری
resistance	سختی مخالفت
indulge	مخالفت نکردن
blackball	مخالفت کردن
vetoed	نشانه مخالفت
indulged	مخالفت نکردن
veto	نشانه مخالفت
incongruousness	تباین مخالفت
defiantly	از روی مخالفت
blackballs	مخالفت کردن
object	مخالفت کردن
aversion	مخالفت ناسازگاری
direct objects	مخالفت کردن
to kick against a proposal	با پیشنهادی مخالفت
objected	مخالفت کردن
objecting	مخالفت کردن
objects	مخالفت کردن
bucks	مخالفت کردن با
to set ones face against	مخالفت کردن با
resisted	مخالفت کردن با
resist	مخالفت کردن با
resisting	مخالفت کردن با
indirect objects	مخالفت کردن
resists	مخالفت کردن با
buck	مخالفت کردن با
disagree	نساختن با مخالفت کردن با
disagrees	نساختن با مخالفت کردن با
objection	مخالفت استدلال مخالف
antagonistically	از روی مخالفت یا دشمنی
negative voice	منع نشانه مخالفت
obscurantism	مخالفت با علم ومعرفت
reactionaries	مخالفت گرای بی منطق
reactionary	مخالفت گرای بی منطق
disagreeing	نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی]
disagreed	نساختن با مخالفت کردن با
paradoxicality	مخالفت باعقاید عمومی
adversarial	وابسته به مخالفت یا دشمنی
objections	مخالفت استدلال مخالف
thwart	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
withstood	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contends	مخالفت کرده با رقابت کردن
contended	مخالفت کرده با رقابت کردن
contend	مخالفت کرده با رقابت کردن
withstanding	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwarted	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
to be at strife [with somebody] [over something]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
nem con	بدون مخالفت کسی است
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
mc carthyism	سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination	مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket	راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.	ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
synalepha	هم امیز
synaloepha	هم امیز
murmurous	غر غر امیز
adversative	نقض امیز
affeluo'so a	عاطفه امیز
affetionate	محبت امیز
affrontive	دشنام امیز
afflictive	مصیبت امیز
affrontive	توهین امیز
amusive	تفریح امیز
applausive	تحسین امیز
catastrophical	مصیبت امیز
caressive	نوازش امیز
calumniatory	افترا امیز
censurable	انتقاد امیز
color mixer	رنگ امیز
commendatory	تقدیر امیز
chimerical	هوس امیز
based on private motives	غرض امیز
approbatory	تحسین امیز
caustically	بطورطعنه امیز
approbative	تحسین امیز
collusive	دسیسه امیز
adventurously	بطورمخاطره امیز
innovatory	بدعت امیز
provocative	تحریک امیز
apologetic	پوزش امیز
honorifics	افتخار امیز
honorific	افتخار امیز
flattering	تملق امیز
educative	تربیت امیز
competitiveness	رقابت امیز
competitive	رقابت امیز
advised	مصلحت امیز
slanderous	افترا امیز
pacific	مسالمت امیز
insidious	دسیسه امیز
pejorative	تحقیر امیز
peremptory	شتاب امیز
sardonic	طعنه امیز
sardonic	کنایه امیز
adulatory	تملق امیز
admonitive	نصیحت امیز
acrimenious	تعنه امیز
acclamatory	تحسین امیز
absolutory	بخشش امیز
abrogative	نسخ امیز
venturesome	مخاطره امیز
glamorous	طلسم امیز
diverting	تفریح امیز
sniffy	اهانت امیز
beatific	سعادت امیز
sardonically	کنایه امیز
sardonically	طعنه امیز
vexatious	رنجش امیز
admissive	تصدیق امیز
competetive	رقابت امیز
hyperbolic	اغراق امیز
intermedial	وساطت امیز
intimidatory	تهدید امیز
iron ical	طعنه امیز
justificatory	توجیه امیز
minatory	تهدید امیز
monitive	اندرز امیز
objurgatory	سرزنش امیز
repoachful	سرزنش امیز
obreptitious	خدعه امیز
intercessory	شفاعت امیز
intercessorial	شفاعت امیز
indemnificatory	غرامت امیز
impetrative	لابه امیز
impetrative	استغاثه امیز
impetratory	لابه امیز
impetratory	استغاثه امیز
imputative	تهمت امیز
impostrous	دغل امیز
impostrous	تزویر امیز
imprecatory	نفرین امیز
imprecatory	لعنت امیز
incensive	هیجان امیز
ostensive	تظاهر امیز
philosophistic	سفسطه امیز
praiseful	ستایش امیز
sportiveŠetc	شوخی امیز
supplicatory	التماس امیز
tolerantly	مدارا امیز
tragical	مصیبت امیز
traitorous	خیانت امیز
vindicative	حمایت امیز
vituperatory	سرزنش امیز
vituperatory	توبیخ امیز
sophistic	سفسطه امیز
smoothe	تعارف امیز
scorner	استهزاء امیز
prankful	شوخی امیز