Dictiornary-Farsi | مخالفت با عقایدعمومی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 100 (6 milliseconds)

English	Persian
paradoxy	مخالفت با عقایدعمومی


Other Matches

gainsays	مخالفت
disagreement	مخالفت
remonstrance	مخالفت
disagreements	مخالفت
contrariety	مخالفت
antagonism	مخالفت
opposition	مخالفت
defiance	مخالفت
factions	مخالفت
faction	مخالفت
gainsaid	مخالفت
gainsay	مخالفت
gainsaying	مخالفت
contrariness	مخالفت
recusance or sancy	مخالفت
renitency	مخالفت
oppugnation	مخالفت
oppugnancy	مخالفت
obj	مخالفت
opposeless	بی مخالفت
opponency	مخالفت
disaccord	مخالفت
disgreement	مخالفت
divided <adj.>	در مخالفت
to set ones face against	مخالفت کردن با
indulged	مخالفت نکردن
indulge	مخالفت نکردن
indulges	مخالفت نکردن
indulging	مخالفت نکردن
to kick against a proposal	با پیشنهادی مخالفت
repugn	مخالفت کردن با
aversion	مخالفت ناسازگاری
incongruousness	تباین مخالفت
abolitionism	مخالفت با بردگی
opposable	مخالفت کردنی
oppugn	مخالفت کردن با
obscurantism	مخالفت باروشنفکری
antagonistic	مخالفت امیز
oppugner	مخالفت کننده
contrarious	مخالفت امیز
aversions	مخالفت ناسازگاری
blackballs	مخالفت کردن
blackballing	مخالفت کردن
blackballed	مخالفت کردن
repugnance	تناقض مخالفت
resistance	سختی مخالفت
vetoing	نشانه مخالفت
vetoes	نشانه مخالفت
vetoed	نشانه مخالفت
defiantly	از روی مخالفت
veto	نشانه مخالفت
buck	مخالفت کردن با
bucks	مخالفت کردن با
resist	مخالفت کردن با
resists	مخالفت کردن با
resisting	مخالفت کردن با
objecting	مخالفت کردن
objected	مخالفت کردن
blackball	مخالفت کردن
direct objects	مخالفت کردن
resisted	مخالفت کردن با
objects	مخالفت کردن
indirect objects	مخالفت کردن
object	مخالفت کردن
negative voice	منع نشانه مخالفت
to be in disagreement [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی]
paradoxicality	مخالفت باعقاید عمومی
adversarial	وابسته به مخالفت یا دشمنی
reactionaries	مخالفت گرای بی منطق
disagrees	نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing	نساختن با مخالفت کردن با
disagreed	نساختن با مخالفت کردن با
disagree	نساختن با مخالفت کردن با
reactionary	مخالفت گرای بی منطق
obscurantism	مخالفت با علم ومعرفت
antagonistically	از روی مخالفت یا دشمنی
objections	مخالفت استدلال مخالف
objection	مخالفت استدلال مخالف
withstanding	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood	مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended	مخالفت کرده با رقابت کردن
contend	مخالفت کرده با رقابت کردن
nem con	بدون مخالفت کسی است
to be at strife [with somebody] [over something]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contends	مخالفت کرده با رقابت کردن
to be split [over something] [with somebody]	مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
thwart	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted	عقیم گذاردن مخالفت کردن با
mc carthyism	سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination	مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket	راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.	ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
opposes	ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert	هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose	ضدیت کردن مخالفت کردن