English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
Other Matches
dumping فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
home market بازار داخل کشور
internally or abroad در داخل و خارج [از کشور]
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
price discrimination تبعیض قیمت
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
price discriminating monopoly انحصار تبعیض قیمت
perfect price discrimination تبعیض قیمت کامل
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
market value در بازار قیمت بازار
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
market value قیمت بازار
market price قیمت بازار
historical cost قیمت بازار
foreign market بازار خارج
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
open market price قیمت بازار ازاد
market clearing price قیمت تعادل در بازار
up country نواحی داخل کشور
anieoro از داخل به خارج
home service خدمات فروش در داخل کشور
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
on side در داخل خط خارج نشده
abroad خارج از کشور
oversea خارج از کشور
competitive price قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
inbound traffic مسیر خارج از کشور
to go abroad به خارج [از کشور] رفتن
outbound cargo بار خارج از کشور
flea markets بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
not valid abroad در خارج [از کشور] معتبر نیست
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
blocked cuurency پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
cartel توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
offshore company شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
inflexed منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
freedom of seas ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairs بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest بازار مکاره هفته بازار عادلانه
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
market failure شکست بازار نارسائی بازار
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
intercommand داخل قسمت داخل یکان
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price قیمت عادی قیمت معمولی
last price اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price شبه قیمت قیمت ضمنی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
prejudices تبعیض
discrimination تبعیض
prejudice تبعیض
unjust discrimination تبعیض
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
prejudice تبعیض کردن
sex discrimination تبعیض جنسی
unjust discrimination تبعیض کردن
prejudices تبعیض کردن
segregation تبعیض نژادی
indiscrimination عدم تبعیض
discriminator قائل به تبعیض
racism تبعیض نژادی
discrimination تبعیض کردن
discriminatory تبعیض امیز
rate discrimination تبعیض نرخ
unbiased بدون تبعیض
racial discrimination تبعیض نژادی
sexism تبعیض جنسی
discriminating monopoly انحصار تبعیض امیز
forejudge تبعیض قائل شدن
discriminative وابسته به تبعیض یا تمیز
forjudge تبعیض قائل شدن
discriminates تبعیض قائل شدن
unprejudiced بدون تبعیض یا طرفداری
discriminated تبعیض قائل شدن
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
discriminate تبعیض قائل شدن
option of contract invalid in part خیار تبعیض صفقه
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
segregates تبعیض نژادی قائل شدن
segregating تبعیض نژادی قائل شدن
segregate تبعیض نژادی قائل شدن
prejudicious زیان رسان تبعیض امیز
preferences تبعیض متقلبانه بین غرماء
prejudicial زیان رسان تبعیض امیز
discriminate against someone نسبت به کسی تبعیض کردن
preference تبعیض متقلبانه بین غرماء
to tread on somebody's foot <idiom> برای کسی تبعیض قائل شدن
prejudices قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudice قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
bias تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
without distinction of sex بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
biases تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
gainsays مخالفت
opponency مخالفت
opposeless بی مخالفت
contrariness مخالفت
contrariety مخالفت
defiance مخالفت
divided <adj.> در مخالفت
gainsay مخالفت
gainsaying مخالفت
opposition مخالفت
oppugnation مخالفت
antagonism مخالفت
renitency مخالفت
disaccord مخالفت
faction مخالفت
factions مخالفت
recusance or sancy مخالفت
disagreement مخالفت
disagreements مخالفت
disgreement مخالفت
gainsaid مخالفت
obj مخالفت
oppugnancy مخالفت
remonstrance مخالفت
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
vetoing نشانه مخالفت
incongruousness تباین مخالفت
vetoes نشانه مخالفت
vetoed نشانه مخالفت
resist مخالفت کردن با
resisted مخالفت کردن با
resisting مخالفت کردن با
resists مخالفت کردن با
aversion مخالفت ناسازگاری
obscurantism مخالفت باروشنفکری
resistance سختی مخالفت
aversions مخالفت ناسازگاری
veto نشانه مخالفت
repugnance تناقض مخالفت
antagonistic مخالفت امیز
abolitionism مخالفت با بردگی
blackballed مخالفت کردن
objected مخالفت کردن
buck مخالفت کردن با
contrarious مخالفت امیز
indulge مخالفت نکردن
defiantly از روی مخالفت
paradoxy مخالفت با عقایدعمومی
to kick against a proposal با پیشنهادی مخالفت
to set ones face against مخالفت کردن با
blackball مخالفت کردن
blackballing مخالفت کردن
blackballs مخالفت کردن
repugn مخالفت کردن با
bucks مخالفت کردن با
indulged مخالفت نکردن
indulges مخالفت نکردن
indirect objects مخالفت کردن
opposable مخالفت کردنی
direct objects مخالفت کردن
oppugn مخالفت کردن با
objecting مخالفت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com