Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
oppugner
مخالفت کننده
Other Matches
oppugnation
مخالفت
oppugnancy
مخالفت
opposeless
بی مخالفت
opponency
مخالفت
obj
مخالفت
contrariness
مخالفت
factions
مخالفت
faction
مخالفت
disagreements
مخالفت
antagonism
مخالفت
disagreement
مخالفت
recusance or sancy
مخالفت
gainsaid
مخالفت
gainsaying
مخالفت
gainsays
مخالفت
divided
<adj.>
در مخالفت
defiance
مخالفت
disgreement
مخالفت
disaccord
مخالفت
renitency
مخالفت
remonstrance
مخالفت
opposition
مخالفت
contrariety
مخالفت
gainsay
مخالفت
blackballed
مخالفت کردن
object
مخالفت کردن
objecting
مخالفت کردن
blackball
مخالفت کردن
direct objects
مخالفت کردن
objected
مخالفت کردن
indirect objects
مخالفت کردن
objects
مخالفت کردن
obscurantism
مخالفت باروشنفکری
buck
مخالفت کردن با
bucks
مخالفت کردن با
repugnance
تناقض مخالفت
paradoxy
مخالفت با عقایدعمومی
antagonistic
مخالفت امیز
resisted
مخالفت کردن با
resist
مخالفت کردن با
aversion
مخالفت ناسازگاری
defiantly
از روی مخالفت
oppugn
مخالفت کردن با
to kick against a proposal
با پیشنهادی مخالفت
resists
مخالفت کردن با
incongruousness
تباین مخالفت
resistance
سختی مخالفت
resisting
مخالفت کردن با
to set ones face against
مخالفت کردن با
contrarious
مخالفت امیز
opposable
مخالفت کردنی
aversions
مخالفت ناسازگاری
veto
نشانه مخالفت
repugn
مخالفت کردن با
blackballing
مخالفت کردن
vetoes
نشانه مخالفت
indulges
مخالفت نکردن
blackballs
مخالفت کردن
vetoed
نشانه مخالفت
indulge
مخالفت نکردن
abolitionism
مخالفت با بردگی
vetoing
نشانه مخالفت
indulging
مخالفت نکردن
indulged
مخالفت نکردن
reactionary
مخالفت گرای بی منطق
objections
مخالفت استدلال مخالف
paradoxicality
مخالفت باعقاید عمومی
disagrees
نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing
نساختن با مخالفت کردن با
disagreed
نساختن با مخالفت کردن با
disagree
نساختن با مخالفت کردن با
reactionaries
مخالفت گرای بی منطق
objection
مخالفت استدلال مخالف
to be in disagreement
[with somebody]
مخالفت کردن
[با کسی]
obscurantism
مخالفت با علم ومعرفت
adversarial
وابسته به مخالفت یا دشمنی
negative voice
منع نشانه مخالفت
antagonistically
از روی مخالفت یا دشمنی
thwarted
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contends
مخالفت کرده با رقابت کردن
thwart
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contend
مخالفت کرده با رقابت کردن
nem con
بدون مخالفت کسی است
to be at strife
[with somebody]
[over something]
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
withstood
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
contended
مخالفت کرده با رقابت کردن
mc carthyism
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
flag discrimination
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
opposes
ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert
هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose
ضدیت کردن مخالفت کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com