Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
anticonstitutional
مخالف اصول مشروطیت
Other Matches
constitutionalism
اصول مشروطیت
antisocial
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
illiberal
متعصب مخالف اصول ازادی
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
constitutionalism
مشروطیت
constitutionality
مشروطیت
fourth estate
رکن چهارم مشروطیت
constitution
مشروطیت قانون اساسی
constitution
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
constitutions
مشروطیت قانون اساسی
constitutions
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
unconstitutional
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
teaching
اصول
ism
اصول
ism
: اصول
doctrine
اصول
tenet
اصول
principles
اصول
teachings
اصول
roots
اصول
nitty-gritty
اصول
technic
اصول
doctrines
اصول
root
اصول
politics
اصول سیاسی
grimace
ادا و اصول
grimaced
ادا و اصول
grimaces
ادا و اصول
grimacing
ادا و اصول
banking principles
اصول بانکداری
methodology
علم اصول
mutualism
اصول همکاری
prineipal parts
اصول فعل
system
روش اصول
theories
اصول نظری
chung shin
اصول تکواندو
monopolism
اصول انحصار
methodologies
علم اصول
monopolosm
اصول انحصار
mormonism
اصول mormon ها
functional
اصول مبادی
principles of religion
اصول مذهب
neodoxy
اصول نوین
dogma
اصول عقاید
dogmas
اصول عقاید
nazism
اصول نازی
abolitionist
اصول بردگی
tenets
اصول مسلم
accounting principles
اصول حسابداری
naziism
اصول نازی
communism
اصول اشتراکی
system
اصول وجود
systems
روش اصول
systems
اصول وجود
tenet
اصول مرام
principles of economy
اصول اقتصاد
principles of economics
اصول اقتصاد
technological
اصول فنی
technologically
اصول فنی
theory
اصول نظری
doctrines
اصول حکمت
creationism
اصول افرینش
modernism
اصول امروزی
doctrine
اصول حکمت
technics
اصول فنی
economic principles
اصول اقتصادی
denial measures
اصول ممانعت
kinesiology
اصول مکانیزم
rational principle
اصول عقلیه
roots and branches
اصول وفروع
general principles
اصول کلی
relativity principles
اصول نسبیت
copernician system
اصول کپرنیک
technically
مطابق اصول فنی
unparliamentary
برخلاف اصول پارلمانی
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
gradualism
رعایت اصول تدریج
ex post facto
شامل اصول گذشته
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
musically
مطابق اصول موسیقی
principles of economics
اصول علم اقتصاد
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
revivalism
اصول بیداری مذهبی
planning principles
اصول برنامه ریزی
economization
رعایت اصول اقتصادی
mouthed
ادا و اصول در اوردن
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
mouth
ادا و اصول در اوردن
pauli
اصول مذهبی پولس
psychologism
پیروی از اصول روانی
principles of islamic economics
اصول اقتصاد اسلامی
to pull a wry face
اداو اصول دراوردن
Catholicism
اصول مذهب کاتولیکی
scientifically
موافق اصول علمی
hierarchism
اصول سلسله مراتب
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
household art
اصول خانه داری
rationale
توضیح اصول عقاید
hedonics
اصول خوشی ولذت
to do v to one's principles
برخلاف اصول خودرفتارکردن
fourteen points
اصول چهارده گانه
sail close to the wind
اندکی از اصول تجاوزکردن
naturalistic
موافق با اصول طبیعی
code of procedure
قانون اصول محاکمات
moralist
معتقد به اصول اخلاق
principled
دارای اصول وعقاید
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
probity
پیروی دقیق از اصول
modernism
اصول تجدد نوگرایی
mouths
ادا و اصول در اوردن
counter current principle
اصول جریان متقابل
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
moralists
معتقد به اصول اخلاق
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
manichaeanism
اصول فلسفه مانی
monarchism
اصول سلطنت مستقل
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
mutualist
طرفدار اصول همدستی
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
image shearing principle
اصول برش تصویر
individualism
اصول استقلال فردی
mouthing
ادا و اصول در اوردن
anomie
بی توجهی به اصول دین
anomy
بی توجهی به اصول دین
fascism
اصول عقاید فاشیست
liberalism
اصول ازادی خواهی
democratism
اصول حکومت ملی
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
modernist
هوا خواه اصول امروزی
modernists
هوا خواه اصول امروزی
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
techniques
اصول مهارت روش فنی
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
collectivist
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
encyclopaedism
اصول نویسندگان دایره المعارف
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
sanitation
مراعات اصول بهداشت بهسازی
principled
اصولی پای بند اصول
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
democratically
بر طبق اصول حکومت ملی
rascalism
اصول بی شرفی وحقه بازی
technique
اصول مهارت روش فنی
revivalist movement
جنبش اصول بیداری مذهبی
accidence
حادثه اصول صرف و نحو
anglicanism
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
fusionist
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
essenism
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
convictism
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
prettyism
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
legitimist
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
physico theology
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
individualism
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
feudalism
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
accounting
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
toryism
اصول وعقاید حزب محافظه کار
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
ultimogeniture
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
EBNF
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
time the essence of the contract
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
feudality
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
conversing
مخالف
gyaku
مخالف
controvertist
مخالف
contrary to
مخالف
converses
مخالف
conversed
مخالف
unfavorable
مخالف
dissidents
مخالف
dissident
مخالف
hostile
مخالف
converse
مخالف
contradictory
مخالف
contrariant
مخالف
oppositionist
ضد مخالف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com