Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
magazine
مخزن خشاب اسلحه
magazines
مخزن خشاب اسلحه
Other Matches
magazine
مخزن فشنگ خشاب
magazines
مخزن فشنگ خشاب
box magazine
قوطی خشاب خشاب قوطی شکل
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
load
خشاب
loads
خشاب
clipped
خشاب
clippings
خشاب
clips
خشاب
clip
خشاب
clip laten
خشاب گیر
clip ejector
خشاب پران
cartridge box
خشاب فشنگ
box magazine
خشاب جعبهای شکل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
weapon
اسلحه
armless
بی اسلحه
bare handed
بی اسلحه
weapons
اسلحه
unarmed
بی اسلحه
cold steel
اسلحه سرد
ordnance
اسلحه ومهمات
d. armour
اسلحه دفاع
holster
جلد اسلحه
weaponry
اسلحه سازی
holsters
جلد اسلحه
shooting iron
اسلحه گرم
arm
اسلحه گرم
armourer
اسلحه ساز
weapon
اسلحه حربه
arm of precision
اسلحه دقیق
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
armorer
اسلحه ساز
triggers
ماشه اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
piece
اسلحه گرم
trigger
ماشه اسلحه
armory
اسلحه خانه
firearm
اسلحه گرم
pieces
اسلحه گرم
weapons
اسلحه حربه
armoury
اسلحه قوزخانه
thumbing
شستی اسلحه
stoppages
گیر در اسلحه
stoppage
گیر در اسلحه
misfire
گیرکردن اسلحه
misfires
گیرکردن اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
weaponary
مربوط به اسلحه
single shot
اسلحه تک تیر
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
thumb
شستی اسلحه
thumbed
شستی اسلحه
thumbs
شستی اسلحه
side arms
اسلحه کمری
side arm
اسلحه کمری
armouries
اسلحه خانه
maximum range
بردنهایی اسلحه
firearms
اسلحه گرم
Elaborate
اسلحه بزرگ
heavy armed
سنگین اسلحه
armouries
اسلحه قوزخانه
fire arms
اسلحه ی گرم
repeating firearm
اسلحه خودکار
armoury
اسلحه خانه
safety lock
ضامن اسلحه
light armed
سبک اسلحه
hold up
با اسلحه سرقت کردن
popper
اسلحه صدا دار
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
muzzle
دهانه لوله اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
poppers
اسلحه صدا دار
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
stock
دسته ابزار و اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
light infantry
پیاده سبک اسلحه
velite
سرباز سبک اسلحه
missile
اسلحه پرتاب کردنی
to sight gun
نشان کردن اسلحه
ranging
تنظیم کردن اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
armorer
نگهبان اسلحه زراد
armory
کارخانهء اسلحه سازی
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
moderator tank
مخزن
ice cream container
مخزن
water tank
مخزن اب
storage tank
مخزن
fount
مخزن
storage
مخزن
feed tank
مخزن اب
vessels
مخزن
vessel
مخزن
repertoire
مخزن
depository
مخزن
ponds
مخزن
quartering
مخزن
reservedness
مخزن
pond
مخزن
cistern
مخزن
pooled
مخزن
pool
مخزن
caches
مخزن
cache
مخزن
reservoirs
مخزن
pools
مخزن
cisterns
مخزن اب
cisterns
مخزن
receptacle
مخزن
receptacles
مخزن
tank
مخزن
thesauruses
مخزن
thesaurus
مخزن
reservoir
مخزن
stank
مخزن
repositories
مخزن
bombed
مخزن
warehouses
مخزن
bomb
مخزن
repository
مخزن
warehouse
مخزن
cistern
مخزن اب
bombed out
مخزن
bombs
مخزن
sump
مخزن
sumps
مخزن
store
مخزن
storing
مخزن
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
weekly storage
مخزن هفتگی
warehouses
انبار مخزن
magazine feed
تغذیه مخزن
powder magazine
مخزن باروت
tanker
مخزن سوخت
maximum water level
ترازطبیعی مخزن
wet bulb temperature
دمای تر مخزن
warehouse
انبار مخزن
fuel tank
مخزن سوخت
gas storage
مخزن بنزین
petrol tank
مخزن بنزین
storehouse
مخزن انبار
hot water storage tank
مخزن اب جوش
watering place
اب انبار مخزن
winter storage
مخزن زمستانه
wet bulb thermometer
دماسنج تر مخزن
vented
دریچه مخزن
water towers
برج مخزن اب
tankers
مخزن سوخت
seasonal storage
مخزن فصلی
total reservoir storage
گنجایش کل مخزن
reservoir
ذخیره مخزن اب
tankage
مخزن سازی
surge chamber
مخزن تعادل
reservoir pressure
فشار مخزن
seminal vesicle
مخزن منی
mercury tank
مخزن جیوه
reservoirs
ذخیره مخزن اب
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com