Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
FBI	مخفف دفتر بازرسی فدرال
Other Matches
mikes	مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
mike	مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
engineering office	دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotters	دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotter	دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
notary office	دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
induction station	دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau	دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
journalize	در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
federal	فدرال
federal banks	بانکهای فدرال
federal reserve system	نظام فدرال رزرو
f.b.i	اداره فدرال تحقیقات
federal reserve bank	بانک فدرال رزرو
Federal Prosecutor General	وزیر دادگستری فدرال
federal reserve system	سیستم ذخیره فدرال
federalist	طرفدار دولت فدرال
federalize	فدرال شدن یا کردن
Federal style	سبک معماری فدرال
Federal Attorney General	وزیر دادگستری فدرال
federal stock number	شماره فنی فدرال
duty roster	دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
e c s c (european coal & steel commissio	فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
cannon	[ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
central postal directory	دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
member banks	در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
federal privacy act	قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
control	بازرسی
inquiries	بازرسی
inquiry	بازرسی
examinations	بازرسی
visit	بازرسی
inspecting	بازرسی
visits	بازرسی
inspected	بازرسی
inspection	بازرسی
controls	بازرسی
inspect	بازرسی
examine	بازرسی
visited	بازرسی
controlling	بازرسی
controllership	بازرسی
inspects	بازرسی
cross examination	بازرسی
audits	بازرسی
auditing	بازرسی
examen	بازرسی
audited	بازرسی
audit	بازرسی
surveys	بازرسی
surveyed	بازرسی
survey	بازرسی
visitations	بازرسی
visitation	بازرسی
check	بازرسی شد
perambulation	بازرسی
examines	بازرسی
examination	بازرسی
checked	بازرسی شد
inspectorship	بازرسی
examined	بازرسی
examining	بازرسی
checks	بازرسی شد
token [symbol, abbreviation]	مخفف
mitigative	مخفف
abbreviations	مخفف ها
e'er	مخفف ever
didn't	مخفف not did
abbreviation	مخفف
acronym	مخفف
acronyms	مخفف
logogram	مخفف
shorthand symbol	مخفف
wasn't	مخفف not was
what's	مخفف is what
abbreviated	مخفف
obj	مخفف شی
grammalogue	مخفف
o'	مخفف of
pl	مخفف جا
D.I.Y	مخفف!yourself it Do
ft	مخفف پا
wouldn't	مخفف not would
aren't	مخفف not are
who'll	مخفف shall who
who're	مخفف are who
who's	مخفف is who
manhole	اطاقک بازرسی
search	تکاپو بازرسی
probes	میله بازرسی
examination	بازرسی معاینه
manholes	اطاقک بازرسی
detection	بازیابی بازرسی
examinations	بازرسی معاینه
inspection	بازرسی و بازبینی
search	بازرسی کردن
survey report	گزارش بازرسی
seach	بازرسی کردن
scrutineer	بازرسی فنی
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
martitime survey	بازرسی دریائی
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
jerque	بازرسی کشتی
inspectional	مربوط به بازرسی
inspection certificate	گواهی بازرسی
cargo checking	بازرسی بار
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certificate of survey	گواهی بازرسی
check point	نقطه بازرسی
checkup	بازرسی کلی
to look over	بازرسی کردن
vidimus	بازرسی حساب
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
searched	تکاپو بازرسی
searched	بازرسی کردن
searches	تکاپو بازرسی
searches	بازرسی کردن
searchingly	تکاپو بازرسی
searchingly	بازرسی کردن
inspect	بازرسی کردن
inspect	تحقیق بازرسی
inspected	بازرسی کردن
inspected	تحقیق بازرسی
inspecting	بازرسی کردن
inspecting	تحقیق بازرسی
inspects	بازرسی کردن
inspects	تحقیق بازرسی
probed	میله بازرسی
look over something <idiom>	بازرسی کردن
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
untested <adj.>	بازرسی نشده
searcher warrant	اجازه بازرسی
unverified <adj.>	بازرسی نشده
to search after	بازرسی کردن
for [your/our] inspection	برای بازرسی
controls	بازرسی کردن
inquiry documents	اسناد بازرسی
controlling	بازرسی کردن
control	بازرسی کردن
committee of inquiry	کمیته بازرسی
investigating committee	کمیته بازرسی
checks	بازرسی کردن
probe	میله بازرسی
audits	بازرسی رسیدگی
auditing	بازرسی رسیدگی
audited	بازرسی رسیدگی
audit	بازرسی رسیدگی
surveys	بازرسی کردن
surveyed	بازرسی کردن
survey	بازرسی کردن
examining	بازرسی کردن
to rummage	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
identity control	بازرسی شناسنامه
examined	بازرسی کردن
check	بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن
checked	بازرسی کردن
identity check	بازرسی شناسنامه
yd	مخفف یارد
condos	مخفف آپارتمان
vacs	مخفف vacation
cals	مخفف کالیفرنیا
vac	مخفف vacation
usu	مخفف معمول
Univ	مخفف جهانی
Capt	مخفف ناخدا
UK	مخفف بریتانیا
cl	مخفف یک ماشین پر
TV	مخفف تلویزیون
TVs	مخفف تلویزیون
yds	مخفف یارد
cal.	مخفف کالیفرنیا
yr	مخفف سال
kay	مخفف کاترین
condo	مخفف آپارتمان
reduced cues	نشانههای مخفف
perms	مخفف permanent
LV	مخفف لاویان
approx	مخفف تقریبی
Apr	مخفف آوریل
asst	مخفف دستیار
Aug	مخفف افزونهای
BS	مخفف ترازنامه
C.O	مخفف شرکت
yrs	مخفف سالها
congrats	مخفف تبریک
Cpl	مخفف سرجوخه
oz	مخفف اونس
kg	مخفف بشکه
Jun	مخفف ژوئن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com