English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (6 milliseconds)
English Persian
hidden مخفی
slinkier مخفی
slinkiest مخفی
slinky مخفی
covert مخفی
secret مخفی
secrets مخفی
closet مخفی
closeted مخفی
closeting مخفی
closets مخفی
furtive مخفی
hush hush مخفی
hush-hush مخفی
undercover مخفی
clandestine مخفی
hid مخفی
concealed مخفی
perdu or due مخفی
Other Matches
underground مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
defector in place مامور مخفی
bugging میکروفن مخفی
codes کدهای مخفی
hid مخفی شده
under- مخفی درزیر
under مخفی درزیر
hidey-hole مخفی گاه
bugs میکروفن مخفی
emissaries مامور مخفی
emissary مامور مخفی
mole مامور مخفی
submers مخفی کردن
submergence مخفی سازی
covert operations عملیات مخفی
secret ballot رای مخفی
plainclothesman پلیس مخفی
hideaway مخفی گاه
hickok belt مخفی کردن زه
hidden codes رمزهای مخفی
hidden file فایل مخفی
secret agent مامور مخفی
secret agents مامور مخفی
clandestinely بطور مخفی
skeleton in one's closet <idiom> رازهای مخفی
hideaways مخفی گاه
stowaways مسافر مخفی
stowaway مسافر مخفی
occult مخفی کردن
by ballot با رای مخفی
hugger mugger مخفی کردن
bug میکروفن مخفی
hidden مخفی شده
obscured مخفی کردن
obscure مخفی کردن
conceals مخفی کردن
conceal مخفی کردن
stowing مخفی کردن
stowed مخفی کردن
stow مخفی کردن
blinds مخفی گاه
blinded مخفی گاه
blind مخفی گاه
covers مخفی در بر گرفتن
coverings مخفی در بر گرفتن
cover مخفی در بر گرفتن
stows مخفی کردن
obscurer مخفی کردن
submerged مخفی کردن
submerging مخفی کردن
submerge مخفی کردن
submerges مخفی کردن
hidy-hole مخفی گاه
obscuring مخفی کردن
obscurest مخفی کردن
obscures مخفی کردن
ballot رای مخفی دادن
balloted رای مخفی دادن
bugged مجهز به میکروفن مخفی
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
camouflaged مخفی کردن پوشاندن
fig leaves لاپوش مخفی کننده
hides مخفی نگاه داشتن
hide مخفی نگاه داشتن
camouflages مخفی کردن پوشاندن
ballots رای مخفی دادن
camouflaging مخفی کردن پوشاندن
camouflage مخفی کردن پوشاندن
fig leaf لاپوش مخفی کننده
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
perdue مخفی سرباز جان فشان
spial عمل مخفی انجام دادن
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
perdu مخفی سرباز جان فشان
huddle مخفی کردن درهم ریختگی
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
huddled مخفی کردن درهم ریختگی
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
huddling مخفی کردن درهم ریختگی
gestapo گشتاپو سازمان پلیس مخفی
huddles مخفی کردن درهم ریختگی
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
hush ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
discloses یات چیزی که باید مخفی می ماند
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
disclosing یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclose یات چیزی که باید مخفی می ماند
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
espial جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
hit the dirt <idiom> خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
secret ballot ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
culled مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culls مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
backstreet فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
conventicle انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com