Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
roil
مخلوط کردن سرگردان شدن
Other Matches
admix
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
to lead a
سرگردان کردن
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
intermingling
با هم مخلوط کردن
meddles
مخلوط کردن
mingling
مخلوط کردن
blends
مخلوط کردن
mingles
مخلوط کردن
intermingle
با هم مخلوط کردن
puddles
مخلوط کردن
mingle
مخلوط کردن
mell
مخلوط کردن
intermingled
با هم مخلوط کردن
mingled
مخلوط کردن
intermingles
با هم مخلوط کردن
puddle
مخلوط کردن
meddled
مخلوط کردن
intermeddle
مخلوط کردن
admix
مخلوط کردن
mixing
مخلوط کردن
blend
مخلوط کردن
hash
مخلوط کردن
interlard
مخلوط کردن
commix
مخلوط کردن
syncrasy
مخلوط کردن
meddle
مخلوط کردن
confect
مخلوط کردن
melt
مخلوط کردن
melts
مخلوط کردن
turn the mortar
مخلوط کردن ملات
etherize
بااتر مخلوط کردن
souse
با ترشی مخلوط کردن
brandies
با کنیاک مخلوط کردن
shuffled
بهم مخلوط کردن
burden
مخلوط کردن بار
tempered
مخلوط کردن مزاج
shuffles
بهم مخلوط کردن
brandy
با کنیاک مخلوط کردن
tempers
مخلوط کردن مزاج
agitation
مخلوط کردن اشفتگی
shuffling
بهم مخلوط کردن
cross loading
مخلوط کردن بارها
burdens
مخلوط کردن بار
temper
مخلوط کردن مزاج
ethylate
بااتیل مخلوط کردن
commingle
بهم مخلوط کردن
intermix
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
mix
امیختن مخلوط کردن
mixes
مخلوط کردن ترکیب
mixes
امیختن مخلوط کردن
mix
مخلوط کردن ترکیب
shuffle
بهم مخلوط کردن
blenders
ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle
بهم امیختن مخلوط کردن
blender
ماشین مخصوص مخلوط کردن
admix
مخلوط شدن امیزش کردن
gradate
درجه بندی کردن مخلوط کردن
sugars
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
truck mixing
مخلوط کردن بتن روی کامیون
sugar
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
platinize
با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
blundering
دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders
دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered
دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunder
دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
premix
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
blend
مخلوط کردن رقیق کردن
blends
مخلوط کردن رقیق کردن
ming
ذکر کردن مخلوط کردن
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
gadabout
سرگردان
strayed
سرگردان
strafe
سرگردان
dp
سرگردان
straggler
سرگردان
erratic
سرگردان
runabout
سرگردان
stragglers
سرگردان
wandering
سرگردان
stray
سرگردان
wanderings
سرگردان
adrift
سرگردان
mazed
سرگردان
wanderer
سرگردان
straying
سرگردان
runabouts
سرگردان
discursive
سرگردان
vortices
سرگردان
astray
سرگردان
strafed
سرگردان
strafes
سرگردان
strays
سرگردان
vortex
سرگردان
forlorn
سرگردان
vortexes
سرگردان
to go a
سرگردان شدن
to be on tenter hooks
سرگردان بودن
straying
گم شده یا سرگردان .
stray
گم شده یا سرگردان .
errant
سرگردان حادثه جو
to be on tenters
سرگردان بودن
strays
گم شده یا سرگردان .
to be in a quandery
سرگردان یامتحیرشدن
straggling
سرگردان اواره
wanders
سرگردان بودن
straggles
سرگردان اواره
stragglers
فراری سرگردان
derelict
ناو سرگردان
wandered
سرگردان بودن
wanders
سرگردان شدن
wandered
سرگردان شدن
wander
سرگردان بودن
eddy current
جریان سرگردان
to be
[left]
stranded
سرگردان شدن
straggler
فراری سرگردان
frustrated cargo
کالای سرگردان
stray current
جریان سرگردان
straggle
سرگردان اواره
straggled
سرگردان اواره
errantly
بطور سرگردان
divagate
سرگردان شدن
extravagate
سرگردان شدن
wander
سرگردان شدن
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
traipse
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
سرگردان بودن ول گشتن
ghost signals
علایم راداری سرگردان
traipses
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
سرگردان بودن ول گشتن
dodgers
دور سرگردان جاخالی کن
erratically
بطور سیاریا سرگردان
dodger
دور سرگردان جاخالی کن
straggling
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle
هرزه روییدن سرگردان بودن
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
straggles
هرزه روییدن سرگردان بودن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
chaining
اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
blent
مخلوط شد
blend
مخلوط
confused
مخلوط
blender
مخلوط کن
mixture
مخلوط
mixtures
مخلوط
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
mixed
مخلوط
mixers
مخلوط کن
admixture
مخلوط
blending
مخلوط
hash
مخلوط
compost
مخلوط
blends
مخلوط
blenders
مخلوط کن
admixtion
مخلوط
composite
مخلوط
mixer
مخلوط کن
macedoine
مخلوط
miscible
مخلوط شدنی
mixtures
بتن مخلوط کن
porridge
چیز مخلوط
mixture
بتن مخلوط کن
gas mixture
مخلوط گاز
lean mixture
مخلوط رقیق
heterogeneous mixture
مخلوط ناهمگن
batch mixer
مخلوط کن ضربهای
blends
مخلوط امیختگی
powder mixer
گرد مخلوط کن
concrete mix
مخلوط بتن
immiscible
مخلوط نشدنی
mixture control
کنترل مخلوط
unadulterated
مخلوط نشده
mixed glue
چسب مخلوط
mixed gas
گاز مخلوط
mixed crystal
کریستال مخلوط
staff
مخلوط سیمان و گچ
mixers
مخلوط کننده
cryogen
مخلوط سرمازا
homogeneous mixture
مخلوط همگن
ternary mixture
مخلوط سه تایی
unscourced wool
پشم مخلوط
staffed
مخلوط سیمان و گچ
mixer
مخلوط کننده
proportioner
مخلوط کن شیمیایی
crab cocktail
مخلوط خرچنگ
terpenoid
مخلوط باترپن
hot mixer
مخلوط کننده
staffs
مخلوط سیمان و گچ
mixed semiconductor
نیمرسانای مخلوط
azeotropic mixture
مخلوط ازئوتروپ
laudanum
مخلوط افیون
mix
امیزه مخلوط
solid solution
کریستال مخلوط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com